سختیِ پای‌بندی به یک قول

مروری بر کتاب قول نوشته‌ی فریدریش دورنمات

میثم غضنفری

سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹

قول

مشهور است که وقتی فریدریش درونمات با500 فرانک پیش‌پرداخت برای دو رمان پلیسی‌اش نزد همسرش برگشت، همسرش فکر کرد که دورنمات آن پول را از کسی دزدیده است. آن زمان دورنمات برای حل مشکل مالی خانواده‌اش با هر ناشری که در دسترس بود تماس ‌می‌گرفت تا قول انتشار رمانی پلیسی را بگیرد که هنوز آن را ننوشته بود؛ اما خودش هم گمان نمی‌کرد آن رمان‌های پلیسی‌ هم‌پای آثار نمایشی و داستانی‌ او مشهور شوند و مورد استقبال قرار بگیرند. رمان قول سومین رمان پلیسی دورنمات است که در کنار رمان‌های سوءظن، قاضی و جلادش، عدالت و پنجری از مهم‌ترین آثار دورنمات و به طور کلی ادبیات پلیسی محسوب می‌شوند. البته گفتن این نکته که آثار دورنمات به معنای معمول کلمه پلیسی نیستند و بیشتر آثاری هستند با پس‌زمینه‌ی جنایی و پلیسی که در آن‌ها بیشتر به شخصیت‌پردازی و طرح مضمون‌های فلسفی و انسانی در دل پیرنگ‌های خود می‌پردازد تا اینکه به گسترش رویدادها و تعدد حادثه‌ها و اتفاق‌ها به رسم معمول آثار ژانریک پلیسی خود را مشغول سازد.

دورنمات در ساخت بنای رمان‌های پلیسی خود، از اصلی شناخته شده نزد پلیسی‌نویسان صاحب‌نام مانند ژرژ سیمنون، ریموند چندلر، دشیل همت، آگاتا کریستی، آلن پو و ... پیروی کرده است: مبارزه‌ی میان خیر و شر، بین نیک و بد: معمولا هم فردی علیه فردی دیگر یا فردی علیه جمعی یا این سو کارآگاهی و پلیسی، آن سو تبهکاری و تبهکارانی. فریدریش دورنمات نمایش‌نامه و مقاله و فیلم‌نامه نیز نوشته است، پس طبیعی است که داستان نوشتن او تفاوت‌هایی با داستان نوشتن‌های دیگر نویسندگان داشته باشد. از تفاوت‌های عمده‌ی داستان‌های او با دیگران که باعث جذابیت دوچندان او می‌شود می‌توان به موارد زیر اشاره کرد.

قهرمان‌های دورنمات برخلاف دیگر قهرمان‌های داستان‌های پلیسی و جنایی گروهی پیرمرد نزدیک به مرگ هستند که با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم می‌کنند و از آن زیرکی و تر و فرز بودن‌های اسلاف‌شان در رمان‌های آمریکایی خبری نیست. از طرف دیگر آن‌ها، مانند نمونه‌های آمریکایی‌شان، تنها و تکرو و دور از فضای خانه‌ و خانواده هستند، ولی دورنمات قهرمان‌هایش را در طول ماموریت و انجام کار درگیر ماجراهای عاشقانه و رودرویی با زنان نمی‌کند. کارآگاه‌ها و پلیس‌ها در آثار دورنمات شخصیت‌هایی دوگانه دارند، به گونه‌ای که از سویی ساده‌لوح و ابله می‌نمایند و از سوی دیگر باتجربه و دنیادیده؛ آن‌ها در پی عدالت و دستگیری مجرمان اند، ولی خودشان قانون‌شکن اند و در راه اجرای عدالت به شیوه‌ی خود کار را جلو می‌برند. از دیگر ویژگی‌های رمان‌های پلیسی دورنمات پرداختن به نبردهای اسطوره‌ای و عمق بخشیدن به داستان با استفاده‌ از درون‌مایه‌های مذهبی و اسطوره‌ای است: در رمان قاضی و جلادش تنهایی قهرمان داستان، برلاخ، تنهایی یک قهرمان اسطوره‌ای است و نبردش نیز با گاستمان یادآور نبرد فاوست و مفیستولس است. صحنه‌ی نهایی این رمان نیز تحت تاثیر شام آخر است و این بار گویی مسیح، یهودا را به محکمه کشانده است و جرمش را به او اثبات می‌کند. این ویژگی‌ها آثار دورنمات را در میان داستان‌های پلیسی متمایز می‌کند و خواندن‌شان را برای خوانندگان به تجربه‌ای لذت‌بخش و عمیق درباره‌ی زیر و بم‌های داستان‌گویی، چالش‌های روانی شخصیت‌ها و زیبایی‌های شاعرانه‌ی یک داستان پلیسی تبدیل می‌کند. 

بازرس‌های رمان‌های دورنمات بیش از هر چیز هدفی شخصی و انسانی را در حل کردن معماها و راز جنایت‌ها دنبال می‌کنند، هدفی مانند وفاداری به عهد و پیمان که شاید آن‌ها را تا مرز فروپاشی و نابودی روحی و روانی پیش ببرد. رمان قول نیزطرحی این چنینی دارد: مردی به خاطر قولی که به خانواده‌ی یک دختربچه داده، حاضر است در وادی سیاه و تاریک زندگی سقوط کند، اما معمای قتل دختربچه را حل کند. پتر هانتکه رمان قول را اینگونه توصیف می‌کند: «گاهی زنی زندگی را زیر و رو  می‌کند و گاه مردی، گاه مرگی و مرضی و گاه تصادفی. زندگی ماتئی را یک قول زیر و رو کرد. قول، پاسخ ماتئی، بازرس سرشناس و در اوج موفقیتِ پلیس سوییس است به درماندگی مادری که دخترک نه‌ساله‌اش قربانیِ هوس‌رانی قاتلی زنجیره‌ای شده است. خواندن قول یک ضرورت است؛ خود را آماده کنیم برای زندگی‌ای که از واقعیت‌ها پیروی نمی‌کند.» قول رمانی است با صحنه‌هایی درخشان، جدال شخصیت اصلی با کسی که هیچ‌گاه ندیده است و خود را می‌آزارد و به هر دری می‌زند تا او را بیابد و در انتها نیز دست تقدیر و تصادف عامل شر را از میان می‌برد نه قانون و عدالت. قول با روایت تودرتو و انتخاب سبک روایی «روایت در روایت»، موفق می‌شود مضمون نقش تصادف و مهارنشدنی بودن جریان زندگی را به خوبی در طی داستان بسازد. قهرمان‌ها و شخصیت‌های دورنمات گویی اسیر پاسخ به پرسش «زندگی چیست؟» هستند و رییس پلیس راوی داستان نیز همین کمبود از داستان‌های پلیسی را زیر سوال می‌برد و می‌خواهد با تعریف ماجرای ماتئی قدرت شگفت زندگی را به رخ پلیسی‌نویس درون داستان بکشد. دورنمات نیز به همین دلیل عنوان فرعی فاتحه‌ای بر رمان پلیسی را روی کتابش گذاشت.

در رمان قول نیز مانند دیگر کارهای دورنمات ما به جای آن که، مانند برخی از داستان‌های معمایی و جنایی، مدام با صحنه‌هایی کلیشه‌ای و کهنه و تلاش نویسنده برای ایجاد حس تعلیق روبرو باشیم، نویسنده نثر طبیعت‌گرا و گاه شاعرانه‌ی خود را به کار می‌گیرد تا ما را با چیزی ورای صحنه‌های تعلیق‌آمیز و معمایی خود روبرو کند: رویارویی بنیادین و اصلی انسان و طبیعت، درگیری‌های درونی انسان در نبرد با شر و عامل جنایت و بی‌عدالتی و پیش‌آیندی بر تنهایی دوباره و احساس تمام نشدن جرم و جنایت در جهان قهرمان. «از وسط علف‌های خیس رفتند، چون باریکه‌راه جنگلی سرتاسر گل و شل بود. خیلی زود همه دور جنازه‌ی کوچکی جمع شدند که بین بوته‌ها و نه‌چندان دور از حاشیه‌ی جنگل پیدایش کردند. همه ساکت بودند. در درخت‌ها هوهوی باد می‌پیچید و از شاخه‌ها قطره‌های نقره‌ای بزرگ و براق، مثل جواهر، می‌چکید. دادستان سیگارش را انداخت زمین، کمی دستپاچه لگدش کرد. هنتسی شهامت دیدن جنازه را نداشت. ماتئی گفت: «هنتسی، یک پلیس هیچ‌وقت نگاهش را نمی‌دزدد[1].»» این بخش کوتاهی از رمان قول است. بخشی که نویسنده در کمال ایجاز و به کار بردن تصویرهای ادبی گیرا و جذاب هم حس درونی صحنه را به خواننده القا می‌کند، هم با یک کنش کوچک و گفتن یک دیالوگ شخصیت قهرمانش را عمق می‌بخشد. چنین صحنه‌ها و توصیف‌هایی تنها از یک نویسنده ونمایشنامه‌نویس قهار و چیره‌دست برمی‌آید. نویسنده‌ای که خواننده را صرفا درگیر حل معمای یک جنایت نمی‌کند، بلکه او را چنان در طول داستان شگفت‌زده می‌کند که در پایان بیشتر از گشودن راز یک قتل، گشوده شدن رازهای درونی یک انسان اهمیت پیدا می‌کند. چنین رمانی است قول و بی دلیل نیست که پاره‌ای  داستان‌های دورنمات را در گونه‌ی ادبی پلیسی دسته‌بندی نمی‌کنند، زیرا که برای دورنمات انسان بودن شخصیت‌هایش فراتر از پلیس بودنشان مهم است و همین موضوع باعث می‌شود چالش‌های اخلاقی آن‌ها بسیار بیشتر از خود رویدادها در ذهن‌مان برجا بماند، چالش‌هایی مانند سختی پای‌بندی به یک قول. 


[1] قول، فریدریش دورنمات، ترجمه‌ی محمود حسینی‌زاد، صفحه‌ی 34

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

بازرس های رمان های دورنمات بیش از هر چیز هدفی شخصی و انسانی را در حل کردن معماها و راز جنایت ها دنبال می کنند، هدفی مانند وفاداری به عهد و پیمان که شاید آنها را تا مرز فروپاشی و نابودی روحی و روانی پیش ببرد.

نویسنده نثر طبیعت گرا و گاه شاعرانه خود را به کار می گیرد تا ما را با چیزی ورای صحنه های تعلیق آمیز و معمایی خود روبرو کند.

مطالب پیشنهادی

تلاش‌ برای دوچرخه نشدن، یا برزخ میان توهم و واقعیت.

تلاش‌ برای دوچرخه نشدن، یا برزخ میان توهم و واقعیت.

مروری کوتاه بر کتاب سومین پلیس نوشته‌ی فلن اوبراین

فیل از پس تاریکی برآمد

فیل از پس تاریکی برآمد

مروری بر رمان پلیسی فیل در تاریکی نوشته‌ی قاسم هاشمی نژاد

داستان‌هایی برای غروب روزهای پنچری

داستان‌هایی برای غروب روزهای پنچری

مروری بر نمایشنامه‌های غروب روز‌‌های آخر پاییز و پنچری

کتاب های پیشنهادی