ورود به آوانگارد

بهشت موعود

بخشی از کتاب «همسر خاموش» اثر ای. اس. ای. هریسون

نویسنده مهمان
یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳

ناتاشا ذاتا مادر متولدشده، اهل بچه‌داری است و دلش خانواده پرجمعیت می‌خواهد، و تاد این بخش قضیه را دوست دارد، خودش را مرد خانواده مجسم می‌کند؛ رئیس مهربان یک گله دختر و پسر قدر و نیم‌قد. آن‌ها را در خیال خود تجسم می‌کند که تمیز و آراسته، آرام و مودب، به صف ایستاده‌اند و عکس خانوادگی می‌گیرند. مهم‌تر از همه، بچه‌ها باید مراقب رفتار خود باشند؛ آدم نباید بگذارد آن‌ها خودسر بار بیایند و هر کاری دوست دارند بکنند. وقتی پسرهایش به قدر کافی بزرگ شوند، راه و رسم کار را یادشان می‌دهد، شهر را نشان‌شان می‌دهد و برایشان شرح می‌دهد که چگونه شهر با گذر زمان بزرگ شده و ارزش ملک تغییر کرده است. وقتی فرصت معامله‌ای پیش آید چگونه آن را بقاپند. تجربیاتش به هدر نخواهد رفت. با زندگی فعلی‌اش خیلی فرق خواهد داشت، و از جنبه‌های زیادی همانی است که دوست دارد. با این همه، این‌ها چیزی بیشتر از فکر و خیال نیستند، احتمال و نقشه‌ای برای آینده. ناتاشا باید صبر کند و ببیند چه می‌شود، زیرا هیچ چیز قطعی نیست. هیچ تصمیمی گرفته نشده است. تا وقتی راه روشنی جلوی پایش باز نشود، هیچ قدمی برنمی‌دارد. قصد ندارد همین‌طوری و با بی‌اعتنایی خانه‌ای را که با جودی ساخته و چیزهایی که در طی این سال‌ها با هم داشتند ترک کند. جودی سنگ محک اوست، دنیای اوست، بهشت موعود اوست.

همسر خاموش

نویسنده: ای. اس. ای. هریسون ناشر: آموت قطع: شمیز,رقعی نوع جلد: شمیز قیمت: ناموجود

ای. اس. ای. هریسون، همسر خاموش، چاپ ششم ،مترجم مریم فتاحی، نشر آموت