کتاب پرده نئی

نویسنده: بهرام بیضایی

جاده، روز، بیرون‌گاه.

مرکب کوچکی در جاده‌تازان و گردافشان می‌آید؛ با چند نیزه‌دار و درفش‌دار و پیشتاز؛ همراه با داروغه و دیوان بیگی. در میان‌شان ارابه‌ای می‌راند؛ بر آن بستری گسترده و پشه‌بندی افراشته؛ که در آن قاضی بیمار خفته است؛ و یکی دو بنده‌ی بر زانو نشسته در کنارش نگران و بادزنان. مرکب به تاخت می‌آید و از تصویر می‌گذرد؛ از زیر تصویر مردی بالا می‌آید با چهره‌ای ترسان و مسخ شده و نفس زنان؛ موکب را می‌نگرد و بر چهره‌ی خود پارچه‌ای می‌کشد سیاه.

- ژنده پوشی افتان و خیزان پشت به تصویر می‌رود؛ به شنیدن هیاهوی نزدیک شدن موکب هراسان به تصویر رو می‌کند؛ اما گویی چشمش را روشنی روز می‌زند، و بر دیدن آنچه صدایش را می‌شنود کور است. هیاهو دررسیده است و او ترسان پس پس می‌رود. پیشتازی به شتاب وارد تصویر می‌شود و با تازیانه می‌زندش و دور می‌کند؛ موکب که به درون تصویر یورش آورده غبارکنان و هول انگیز در جاده دور می‌شود.

افزودن به پاکت خرید 70,000 تومان

کتاب پرده نئی

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

کسی که تصویری ندارد، نمایشنامه‌ای هم ندارد

مرور «مجلس ضربت زدن» اثر «بهرام بیضایی»

شاید آن سیب واقعاً کِرمو بوده!

درباره‌ی نمایشنامه‌ی سلطان مار نوشته‌ی بهرام بیضایی

ما لُعبتکانیم و فلک لُعبت‌باز

مرور نمایشنامه‌ی «چهار صندوق» اثر «بهرام بیضایی»

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 70,000 تومان