کتاب ولی دیوانه وار...
نویسنده: شیوا ارسطویی
گوشی همراهم زنگ میخورد. مهاجر ساکت میشود. بعد از غروب از حرف زدن با دیگران خوشم میآید. جواب میدهم. صدای دختر جوانی اسمم را میپرسد. احوالپرسی میکند. از یک نشریه تماس گرفته. هنوز دارم به شقایق فکر میکنم. دختر جوان میگوید از نشریهی کرگدن تماس میگیرد. من به شقایق فکر میکنم. میپرسد بهترین خاطرهای که از زمستان دارم چیست. چیزی نمانده به عید. هر دختر جوانی از هر نشریهای که زنگ میزند، همین را میپرسد. همهشان میدانند که من زمستانهای زیادی را پشتسر گذاشتهام، ولی هنوز زندهام. هیچ کدام سراغ شقایق را نمیگیرند.
مهاجر میگوید – باید از خانهی مهران با شقایق قرار میگذاشتی نه با یحیا
میگویم – مهران پنج عصر بود و یحیا شقایق بود
صفحه 80
- نام کتاب: ولی دیوانه وار...
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 147
- شابک: 9786002298768
- شماره چاپ: 2
- سال چاپ: 1398
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
خون زدگی
مروری بر کتاب خونخورده نوشتهی مهدی یزدانی خرم
اثری از تو چاپ شده، پس هستی!
مروری بر کتاب پرنده به پرنده؛ درسهایی چند دربارهی نوشتن و زندگی نوشتهی آن لاموت
لذت تماشای مدیترانه و نوشیدن چای نعنا
مروری بر کتاب چای نعنا نوشتهی منصور ضابطیان
کتاب های پیشنهادی