کتاب وقتی یتیم بودیم
نویسنده: کازوئو ایشی گورو
- واقعیتش را بخواهید، من همین حالا هم یک بچه دارم. یک دختر خرده کوچک. البته در واقع به معنای دقیق کلمه دختر من نیست. او یتیم بود و حالا تحت سرپرستی من است. من او را دختر خودم میدانم.
مدتی بود به جنیفر فکر نکرده بودم، و این اشارة غیر مترقبة او موجب شد سخت دستخوش احساسات شوم. تصاویر جنیفر به سرعت از ذهنم گذشت؛ او را توی مدرسهاش مجسم کردم، و به این فکر افتادم که حالش چطور است، و آن روز مشغول چه کاری بوده.
گمان میکنم رویم را برگرداندم تا احساساتم را پنهان کنم. به هر حال، دفعة بعد که به آقای لین نگاه کردم، باز هم داشت سر تکان میداد.
گفت:
- این جور کارها بین ما چینیها خیلی مرسوم است. خون اهمیت دارد. ولی خانواده هم مهم است. پدر من دختر یتیمی را به فرزندی پذیرفت و او طوری در کنار ما بزرگ شد که انگار خواهرم باشد. من هم او را خواهر خود میدانستم، گرچه همیشه از اصل و نسبش مطّلع بودم. او در ایام جوانی من موقع شیوع وبا از دنیا رفت و من از فوت او به اندازة فوت خواهرهای تنیام اندوهگین شدم.
صفحه ۲۴۸- نام کتاب: وقتی یتیم بودیم
- مترجم: مژده دقیقی
- ناشر : هرمس
- تعداد صفحات: 400
- شابک: 9789643630973
- شماره چاپ: 12
- سال چاپ: 1402
- موجودی : 2 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان انگلیسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
دغدغهام بیشتر مسائل انسان امروز بوده
گفتوگو با مژده دقیقی دربارهی «روایت بازگشت»
خیلی دور، خیلی نزدیک
جومپا لاهیری: مروری بر زندگی و آثار
کدام شرلوک هولمز را میشناسیم؟
مروری بر کتاب داستانهای شرلوک هولمز: نشانهی چهار، مردان رقصان و پنج داستان دیگر نوشتهی آرتور کانن دویل
کتاب های پیشنهادی