
کتاب نام من سرخ | نشر چشمه
برنده جایزه نوبل ادبیات 2006
آن قدر دوست دارم دور هم گریه کردن رو! بابت مرگ بابای شکوره، فک و فامیل، دروهمسایه، هر کسی که شوهرعمه رو میشناخت دیگه، همه جمع شدیم خونهی اونا و ساعتها هایهای گریه کردیم، اون قدر خوش گذشت! اولش نشسته بودم کنار یه دختر جوونی که نمیشناختمش ولی همدیگه را بغل کردیم و همچین زار زدیم که هقهق گریه مون تا سر کوچه هم میرفت، بعدش که اون یهو غیبش زد من هنوز هم گریه میکردم ولی خب تنهایی حال نمیده دیگه، گریه همهی لطفش به دور هم بودنشه، اگه هفتهای یه بار بتونم خودم رو این جوری خالی کنم دیگه چاق بودن و یهودی بودن و ساکن محلهی فقیرنشین بودن خیلی هم برام سخت نیست.
صفحه 309
