کتاب سگ کشی

نویسنده: بهرام بیضایی

شرکت . روز . بیرون و تو 

قفل و زنجیری به در شرکت، و بالاتر علایم لاک و مُهر، و بالاتر چوب‌نوشته‌ی بدخطی که بر آن نوشته: تعطیل! گلرخ می‌نگرد؛ گویی هنوز نمی‌تواند باور کند.


خانه‌ی فرشته اقتداری . روز . بیرون و تو 

در خانه‌ی فرشته اقتداری نیمه‌لا باز می‌شود و فرشته به‌دیدن گلرخ آن‌سوی در جا می‌خورد. پیداست انتظار دیدن او را نداشته. گلرخ از پسِ عینک آفتابی‌اش نوعی شرمندگی از کدورتی قبلی را نمی‌داند چطور بروز دهد و یا بپوشاند. سرانجام با ندانم‌کاری عینک آفتابی‌اش را برمی‌دارد و با لبخندی بی‌رنگ سری تکان می‌دهد. فرشته اقتداری با وجود دلخوری درونی‌اش که نمی‌تواند پنهان کند، با نوعی حس گذشت و بزرگ‌منشی، در را کاملاً باز می‌کند. 

صفحه ۲۱

افزودن به پاکت خرید 60,000 تومان

کتاب سگ کشی

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

غربت، تنهایی و شکوه (بخش اول- زندگی)

مروری بر زندگی بهرام بیضایی

نصف زندگی‌ام زندگی نکرده‌ام

مرور نمایشنامه «افرا یا روز می‌گذرد» اثر «بهرام بیضایی»

ما لُعبتکانیم و فلک لُعبت‌باز

مرور نمایشنامه‌ی «چهار صندوق» اثر «بهرام بیضایی»

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 60,000 تومان