کتاب زن همسایه

نویسنده: شاری لاپنا

بعدازظهر یکشنبه است، خبر جدیدی نشده. کسی تماس نگرفته که ادعا کند کورا پیش اوست. به نظر می‌رسد پرونده به بن‌بست خورده است. اما کورا باید یک جایی باشد، یعنی او کجاست؟

آنه به سمت پنجره‌ی اتاق نشیمن می‌رود. پرده‌ها را بسته‌اند تا حریم خصوصی‌شان حفظ شود، در نتیجه نور کمی وارد خانه می‌شود. کمی پرده را کنار می‌زند و بیرون را نگاه می‌کند. گزارشگران زیادی در پیاده رو و خیابان تجمع کرده‌اند. آنه حس می‌کند توی یک تُنگ اسیر شده و هر کس که می‌رسد، ‌ضربه‌ای به دیواره شیشه‌ای آن وارد می‌کند. رسانه‌ها فهمیده‌اند که کانتی‌ها میانه‌ی خوبی با آنها ندارند. آنه و مارکو به چشم مزاحم به آنها نگاه می‌کنند. هر چند هم مارکو خوش‌تیپ است و هم آنه به اندازه کافی زیباست، آنها اعتماد به نفس و گرمای لازم برای تعامل با رسانه‌ها را ندارند. مارکو شبیه ارواح از هم گیسخته شده است. هر دوی آنها احساس گناه می‌کنند و شرمنده‌اند. مارکو برخورد سردی با رسانه‌ها داشته است و آنه هم که حتی یک کلمه حرف نزده. آنه متوجه می‌شود برخوردشان با رسانه‌ها حرفه‌ای نبوده و این ممکن است به ضررشان تمام شود.

مشکل این است که آنها موقع ربوده شدن کورا، خانه نبوده و در خانه‌ی همسایه مهمان بوده‌اند. ‌آنه با دیدن تیتر روزنامه‌های صبح وحشت‌زده می‌شود:

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب زن همسایه

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

«چی از این زن می‌دونین؟»

بخشی از کتاب «غریبه‌ای در خانه» اثر شاری لاپنا

«نَه»‌ترسیدن

مروری بر کتاب قدرت بی‌قدرتان نوشته‌ی واتسلاف هاول

آنچه نوجوان‌ها باید بخوانند

مروری بر چند رمان برای 12 تا 18 ساله‌ها

کتاب های پیشنهادی