
کتاب دختری كه رهایش كردی | نشر جامی,مصدق
«بهترین مرده. بیشیله پیله است، بهت توجه و مراقبت میکنه. موقع شام قوی و محکم میاد تا اینکه متوجه میشی تو هم دوستش داری. و بعد ازت دور میشه. احساسات زنهای نیازمند و آسیبپذیر رو نمیبینه و قلبشون رو میشکنه. یعنی تو رو.» مواخم کرد. «ولی با این حال تعجب میکنم. واقعا فکر نمیکردم اینجوری باشه.»
لیو به لیوانش زل زد. بعد، کمی با حالت تدافعی گفت: «شاید یه کم راجع به دیوید صحبت کرده باشم. وقتی داشتم نقاشی رو نشونش میدادم.»
چشمهای مو گشاد شد و بعد به سمت اسان نگریست.
«خب، فکر کردم میتونم راجع به همه چیز رو راست باشم. پل میدونه من از کجا اومدم. فکر کردم باهاش مشکلی نداره.»
میتوانست صدای مو را بشنود» خیلی حساسی. «خودش گفت که مشکلی نداره.»
مو بلند شد و سراغ ظرف نان رفت. دستش را داخل آن کرد و یه تکه نان برداشت، آن را نصف کرد و لقمهای خورد. «لیو نمیشه درباره باقی مردا صاف و صادق باشی. هیچ مردی دوست نداره بشنوه که مرد قبلی چقدر عالی بوده، حتی اگه اون یکی مرده باشه...»
«نمیتونم وانمود کنم که دیوید جزئی از گذشتم نیست.»
صفحه 243



دستم به هر ستاره که میخواست میرسید
مروری بر چند جلد از مجموعه قرار با ستاره برای نوجوانان

پوملو، فیلی که فرق اینجا و آنجا را نمیداند!
معرفی کتاب کودک آموزش مفاهیم با پوملو ، فیل فیلسوف 1 / تفاوتها نوشتهی رامونا بدسکو

زبان رمزی اوما ویمپل
معرفی کتاب کودک نمودار خانهی ویمپلها نوشتهی بن گیبسن و ریف لارسن