کتاب تپلی و بیست داستان دیگر
یکی از آن دخترهای زیبایی بود که بر اثر بازی سرنوشت در یک خانوادة کارمند به دنیا میآیند. جهیزیهای نداشت و به آینده هم امیدوار نبود. امکان آن را نداشت که مرد دارا و سرشناسی با وی آشنا شود، درکش کند، عاشقش شود و با وی ازدواج کند. بنابراین به ازدواج با یک کارمند جزء آموزش و پرورش تن داد.
زن بیتکلفی بود و زر و زیوری نداشت. اما همچون زنان طبقة پایین ناخشنود بود. زنانی که اصل و نسبی ندارند، زیبایی و جاذبهشان کار اصل و نسبشان را میکند. ظرافت ذاتی، برازندگی غریزی و نرمش روحیشان مقام و مرتبهشان میشود و بدینسان دختران عوام با بانوان اشراف برابر میشوند.
مدام رنج میبرد. احساس میکرد. برای برخورداری از همهگونه ظرایف و تجملات آفریده شده. از خانة حقیرش، دیوارهای عریانش، صندلیهای فرسودهاش و پردههای زشتش ناراحت بود. همة این چیزها، که زن دیگری از طبقة او حتی متوجهشان هم نمیشد.
صفحه ۲۰۷
عشق؛ یگانه منجی انسان
مروری بر کتاب بینوایان نوشتهی ویکتور هوگو
تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»
آرزوهای بزرگی برخواسته از فقر و تحقیر
مروری بر کتاب آرزوهای بزرگ نوشتهی چارلز دیکنز