چرا خواسته بودم مسیر جریانات را تغییر بدهم؟ دور اتاق آنی راه میرفتم. سخت احساس گناه میکردم. همه چیز تقصیر من بود. چرا نامهاش را برای اوژنی نخوانده بودم؟ اما این اتاق کوچکتر از آن بود که پشیمانی عظیمم را در خود جای دهد و من نتوانسته بودم به آنی اعتراف کنم. تازه پیدایش کرده بودم و تاب از دست دادن دوبارهاش را نداشتم، یا تاب رنجاندنش را. سه سال تمام ندیده بودمش.
حتی همین مدتی که رفته بود کلیدها را پس بدهد هم دلم را آشوب کرده بود.
صفحه 54
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید