مردی که می خواست پرتره نیستی را بکشد (دو جلدی)

نویسنده: هاروکی موراکامی

امروز که از خواب بیدار شدم، مرد بی‌چهره، پیش رویم بود. روی صندلی جلوی کاناپه‌ای که رویش خوابیده بودم، نشسته و با یک جفت چشم خیالی در چهره‌ای که نداشت، مستقیم به صورتم خیره شده بود. مرد قدبلندی بود و همان لباس آخرين ملاقات‌مان را به تن داشت. نیمی از چهره‌اش که نمی‌شد گفت چهره است، پشت یک کلاه لبه دار سیاه مخفی مانده و یک پالتوی بلند، همرنگ کلاهش هم به تن داشت. وقتی مطمئن شد کاملاً از خواب بیدار شـده‌ام، آهسته و بی‌آهنگ گفت: «آمده‌م اینجا تا ازم یه پرتره بکشی. بهم قول داده بودی! یادته؟» «آره یادمه، ولی الان نمی‌تونم بکشم، آخه کاغذ ندارم!» صدای من هم خالی از احساس و آهنگ بود، بی‌عاطفه و یکدست!

همان‌جور ادامه دادم:«اگه یادت باشه در عوضش یه طلسم پنگوئن کوچک هم بهت دادم!»

«بله، با خودم آوردمش.»

و دست راستش را دراز کرد. یک پنگوئن پلاستیکی کوچک، میان دست بی‌اندازه درازش جا خوش کرده بود، از همان‌هایی که معمولا به خاطر شگونش به آویز تلفن همراه می‌بندند! ناگهان پنگوئن را پرتاب کرد و طلسم با صدای خشکی روی میز شیشه‌ای جلوی کاناپه فرود آمد.

پیشگفتار

مردی که می خواست پرتره نیستی را بکشد (دو جلدی)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

دلقک

معرفی کوتاه کتاب کودک دلقک نوشته‌ی هدا حدادی

شهر و دیوارهای نامطمئن آن

معرفی کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن، جدیدترین کتاب هاروکی موراکامی

منِ راستین در تاریک‌خانه‌ی درون خفته است

درباره‌ی کتاب نیمه‌ی تاریک جویندگان نور نوشته‌ی دبی فورد

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید