ساعتها به مغز خود فشار میآورد تا شاید راه چارهئی بیابد. برای امرار معاش کار خود را حفظ کرد. از چه راهی میتوانست روند رسیدگی به پروندهی خود را تسهیل کند؟ میدانست که دندادن بههمفشردن دردی را درمان نمیکند. اغلب ساعتها در دفتر کارش پشت میز خالی مینشست و سر را به کف دستها تکیه میداد. در همانحال مراجعانی که بهقصد برقراری ارتباط با بانک آمده بودند، در اتاق انتظار مینشستند و بهعبث چشم انتظار میماندند تا شاید او آنها را به حضور بپذیرد.
صفحه 17
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید