
آیدای خوب من!
روزگار درازی بود که شعر را گم کرده بودم. این روزها احساس می کنم که شعر، دوباره در من جوانه می زند. به بهار می مانی که چون می آید، درخت خشکیده شکوفه می کند.
برای فردایمان چه رویاها در سر دارم !آن رنگین کمان دوردستی که خانه ی ماست، و در آن، شعر و موسیقی لبان یکدیگر را می بوسند و در وجود یکدیگر آب می شوند... از لذت این فردایی که انتظارش قلب مرا چون پرده ی نازکی می لزراند در رویایی مداوم سیر می کنم. می دانم که در آن سوی یکی از فرداها حجله گاه موسیقی و شعر در انتظار ماست؛ و من در انتظار آن روز درخشان آرام ندارم، و هر دم می خواهم فریاد بکشم:« آیدای من! شتاب کن که در پس این اولمپ سحرانگیز، همه خدایان به انتظار ما هستند.»
معنی«با تو بودن» برای من «به سلطنت رسیدن» است.
چه قدر درکنار تو مغرورم! به من نگاه کن که چه تنها و خسته بودم، و حالا به برکت قلب تو که کنار قلب من می تپد، چه شاد و چه نیرومندم.
آیدای من، تو معجزه یی.
شعر شاملو برای آیدا
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید