همسایه گفت « کوچولو، ببینمتو از کی تا حالا عالم و فیلسوف شدهای وما را خبر نکردهای؟»
ماهی کوچولوگفت « خانم من نمیدانم شما عالم و فیلسوف به چه میگوییید. من فقط از این گردشها خسته شدهام و نمیخواهم به این گردشهای خسته کننده ادامه بدهم و الکی خوش باشم و یک دفعه چشم باز کنم ببینم مثل شماها پیر شدهام و هنوز هم همان ماهی چشم و گوش بستهامکه بودم.»
همسایه گفت « وا! چه حرف ها!»
صفحه 10و11
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی