و به این ترتیب ادوارد در یک شهر کوچک چک معلم شد.از این امر نه خوشحال شد، نه ناراحت. همیشه سخت میکوشید میان جدی و غیرجدی تمایز قائل بشود، و کار تدریس خود را در زمرۀ غیرجدی قرار داد. نه اینکه نفس تدریس غیرجدی باشد؛ هرچه بود وسیلۀ معاشش را تشکیل میداد ( در واقع، به این لحاظ، عمیقاً به آن وابسته بود، زیرا میدانست که از هیچ راه دیگری نخواهد توانست زندگی خود را تأمین کند). امّا آن را بر حسب ذات واقعی خودش غیرجدی تلقی میکرد.
صفحه 123
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید