صدای شکستن
نویسنده: بهمن فرسی
توتیا
روییدن و پرواز، درخت و پرنده، زندگی برای اون مفهوم دیگهیی نداشت. دفعة آخری که دیدمش سخت آشفته بود. دیوونه بود. درمونده و خالی بود. لحظهیی بود که همه چیز بریده میشد. و بریده شد. با غیظ و تنفر گفت (با صدای نقل قول) من میترسم. آره من دارم میترسم. ولی به جای اینکه فرار کنم، تف میکنم. (مکث، همچنان با صدای نقل قول) دیگه هیچ کس منو نمیبینه، هیچکس، حتى تو. (مکث) یعنی من. (مکث) تو به من معتاد شدهای، ما همهمون به هم معتاد شدهایم. از هم نفرت داریم ولی به هم احتیاج داریم. اما تو، تو رو باز همه میبینن، باور میکنن. قبول دارن. قبول دارن که این به پرندهس، یه پرنده، یه زن، که رو هیچ درختی نمیتونه برای همیشه بند بشه. (مکث) راست میگفت. اون درخت بزرگی بود. صریح و برهنه. همة عمر ایستاده زندگی کرد. و ایستاده و آشکار خودشو کشت. اونو نمیشه فراموش کرد.
صفحه ۳۶- ناشر : بیدگل
- تعداد صفحات: 99
- شابک: 9786007806104
- شماره چاپ: 2
- سال چاپ: 1399
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: نمایشنامه فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی

و حالا.....آوانگارد کودک
کودک آوانگارد در راه است

یک چیز دیگر
معرفی کتاب کودک يک چیز دیگر نوشتهی کاترین کیو

با نوشتن نفسی تازه کنیم
مروری بر کتاب نوشتن با تنفس آغاز میشود نوشتهی لرن هرینگ
کتاب های پیشنهادی
