ونسان بار دیگر سه پایهاش را بر دوش گرفت و به قصد یافتن گلهای آفتابگردانی که میخواست بر روی دوازده پانل نصب شده بر روی دیوارها نقاشی کند از شهر بیرون زد. خاک زمینهای شخمزده شده کشتزار به رنگ قهوهای روشن بود و آسمان آبی رنگ همراه با لکههای ابر پراکنده در آن به گُلِ «فراموشم مکن» میمانست. در یک چشم بهم زدن عکسی از شاخههای گل آفتابگردان را در هنگام طلوع خورشید کشید و چند تایی را هم چیده با خود به خانه برد و در گلدانی سبزرنگ قرار داد. سپس عکس آنها را نقاشی کرد.
صفحه 594
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید