کتاب سابرینا و کورینا
به همه زنهایی فکر کردم که خانوادهام از دست داده بود به چیزهای وحشتناکی که شاهدشان بودهاند به رفتارهایی که صرفاً تحملشان کرده بودند. سابرینا حالا تبدیل شده بود به چهرهای دیگر در میان صف بلند مصیبتهایی که نسلها ادامه داشتهاند. و خیلی زود وقتی مادر بزرگم دوباره دل و دماغ داشته باشد، مینشیند پشت میز آشپزخانهاش لیوانی پلاستیکی پر از لیموناد توی دستهای کج و کولهاش میگیرد و قصه سابرینا کوردووا را تعریف میکند. اینکه چقدر مردها او را دوست داشتند چقدر کم خودش را دوست داشت و این چطور بالاخره او را به کشتن داد. قصهها همیشه پایان یکسانی داشتند فقط هر بار دختر متفاوتی میمرد و من دیگر دلم نمیخواست این قصهها را بشنوم.
پشت جلد
عشق نمی میرد بچه ها، هرگز نمیمیرد!
معرفی کتاب کودک من مرگ هستم نوشتهی الیزابت هلاند لارسن
تو همانی که امشب در رؤیا خواهم دیدش
یادداشتی بر کتاب «تو مثل من فردا دنیا آمدی: نامهنگاریها (۱۹۲۲-۱۹۳۶)، نویسندگان: مارینا تسوتایوا، بوریس پاسترناک، راینر ماریا ریلکه»
چیزهای کوچک، رازهای بزرگ
مروری بر کتاب چیزهای کوچکی مثل اینها نوشتهی کلر کیگن