کتاب رود راوی | نشر نیماژ

نویسنده: ابوتراب خسروی

سال‌ها قبل که من رونیز دارالمفتاح را ترک می‌کردم، پدرخوانده‌ام مرا سوار وانتش کرد و از آن جاده‌ی سنگلاخ تا کنار جاده‌ی اصلی آورد و پیاده کرد. پدر چمدان چرمی لباس‌هایم را از باربند وانت پایین گذاشت و با هم كنار جاده منتظر یک اتومبیل عبوری ایستادیم.

من آن سال‌ها پسرک تازه بالغی بودم و هنوز حتی نرمه مویی پشت لبم سبز نشده بود. آن روز پدرخوانده‌ام تقریباً چیزی نگفت. فقط گفت، سفارش‌هایی که کردم فراموش نکن. روز قبلش پدرخوانده‌ام گفته بود، ما همه رعیت‌های حضرت مفتاح هستیم ولی بی‌اذن او اجازه‌ی هیچ کاری نداریم. همین حالا هم من دارم تو را با صلاح دید حضرت مفتاح بـه لاهور می‌فرستم. فراموش نكن من یک رعیت بی‌قابلیت از رعایای دارالمفتاح بیش نیستم ولی به تو قول می‌دهم که ماه به ماه خرجی برایت حواله کنم. حتی اگر عمرم هم کفاف ندهد وصیت می‌کنم از عایدی ملک رونیز سفلی برایت خرجی بفرستند.

صفحه ۵

افزودن به پاکت خرید 79,000 تومان

کتاب رود راوی | نشر نیماژ

  • نام کتاب: رود راوی | نشر نیماژ
  • ناشر : نیماژ
  • تعداد صفحات: 248
  • شابک: 9786003675292
  • شماره چاپ: 2
  • سال چاپ: 1400
  • موجودی : 1 عدد
  • نوع جلد: شمیز
  • دسته بندی: داستان فارسی
  • امتیاز: امتیازی ثبت نشده

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

عشق در خلال جنگ...

مروری بر کتاب کودک عاشقانه‌های یونس در شکم ماهی نوشته‌ی جمشید خانیان

عدالت در ساحت انتقام

مروری بر کتاب مرگ و دختر جوان نوشته‌ی آریل دورفمان

آزادی به رنگ آتش

مروری بر کتاب محاکمه‌ی ژان دارک در روان نوشته‌ی برتولت برشت

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 79,000 تومان