کتاب رفتیم بیرون سیگار بكشیم هفده سال طول كشید

نویسنده: نویسندگان معاصر روس

سیمیون، که از بچگی هم پسر پُردردسری بود، آن زمان دیگر بزرگ شده بود و مشغولیتی جز عاصی کردن کل خانواده نداشت. به همین دلیل پیشنهاد برتا برای دایی‌یاشا مانند این بود که جبرئیل از آسمان نازل شده و برای او بشارتی آورده باشد.

به اصرار برتا همان جا همه‌ی قرارمدارها را گذاشتند. او ماهانه حقوق بازنشستگی قابل‌توجهش را به خانواده‌ی یاشا می‌دهد: سی‌ و پنج روبل تمام. پول کمی نبود. برای خوشی‌های کوچک از «امکاناتی» که با میشا پس‌انداز کرده بود خرج می‌کند و تا پایان منطقی راهش در آسایش و گرما به سر می‌برد: در اتاق مربع بزرگی با دو پنجره. ظاهرا این خوشی دو طرفه (دوطرفه کدام است؟! سه طرفه!) پایانی نداشت: دایی‌یاشا به جای آن خرس گنده‌ی آشوبگر با موتور گازی بدبو و رادیو گوش خراشش، با خاله‌ی ساکت و نظیف و هنوز سرحالش همخانه می‌شد. سیمیون هم از خانه‌ی مستقلی سر درمی‌آورد و دنیا به کامش می‌شد! برتا هم...

صفحه 93


افزودن به پاکت خرید 125,000 تومان

رفتیم بیرون سیگار بكشیم هفده سال طول كشید

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

درخت مقدسی که قاتل شد

مروری بر کتاب درخت انجیر معابد نوشته‌ی احمد محمود

ایدئولوژی و بعضی چیزهای دیگر

یادداشتی درباره داستان‌های طنز زوشنکو «حمام‌ها و آدم‌ها»

رمانی جادویی از دل شرق

مروری بر کتاب کافکا در کرانه نوشته‌ی هاروکی موراکامی

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 125,000 تومان