خانه سیسیلیا زیبا، گرم و روشن بود با پنجرههای بزرگ شیشهای که رو به حیاط پشتی و استخر باز میشد. عکسهای خانوادگی جالب و نقاشی قابگرفته بچهها از دیوار آویزان شده بود. همه چیز درخشان و تمیز بود. اما نه در حد بسیار رسمی و زننده. مبلمانش کاملا راحت و نرم بود. قفسههای کتاب پر از کتاب و دکوریهای جالب بود: همه جا نشانهای از دخترهای سیسیلیا دیده میشد: وسایل ورزشی، ویولون سل، یک جفت کفش باله اما هر کدام از وسایل در جای صحیح قرار داشت. گویی خانه را در مناقصه گذاشته باشند و مامور آژانس املاک از آن با عنوان «خانه ایدهآل خانوادگی» یاد کند.
«خونهتونو خیلی دوست دارم.» تس این را همانطور که سیسیلیا او را به سمت آشپزخانه راهنمایی میکرد، گفت.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی