
کتاب خفاش شب
1 عدد
«ترم شیشم بودیم.»
«نه، عزیزم، اشتباه میکنی. ترم هفتم بودیم. حتی میتونم بگم چه ماهی بود.»
لیلا گفت: «راست میگی. هوا داشت سرد میشد. بعضی وقتها اون کاپشن بلند قرمزه رو تنش میکرد. » مژده گفت:«آره، خیلی هم بهش میاومد.»
لیلا از توی بستهای که روی پایش گذاشته بود، کیکی برداشت. لفافش را که باز میکرد، گفت: «میدونی من از چیش خوشم میاومد؟»
مژده گفت:«از چی؟» نگاهش به صفحهی تلویزیون بالای سر راننده بود. لیلا گفت: «از اینکه هیچ وقت به موقع نمیاومد. همیشه میذاشت نیم ساعت سه ربع که از کلاس میگذشت، سروکلهش پیدا می شد.»
مژده همان طور که نگاهش به صفحه بود، گفت:«استادها حالشون ازش به هم میخورد.»
«ازش خوششون میاومد. باور کن خوششون میاومد. باهاش کل کل میکردن، ولی ازش خوششون میاومد.»
صفحه ۳۳


کالین هوور مخاطرهآمیزترین، پرهیاهوترین و عاشقانهترین رمانهای خود را انتخاب میکند
کالین هوور: از کتابهای پرفروش تا موفقیت جهانی

نویسندهای که با چشمان کودکی به ادبیات نگاه کرد
معرفی کتاب کودک سیمین دانشور نوشتهی فاطمه سرمشقی

چوبک علیه پوپولیسم ادبی
معرفی کتاب همهچیز فرو میپاشد: زندگی و آثار صادق چوبک نوشتهی حسن میرعابدینی