کتاب حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه

نویسنده: مصطفی مستور

خبر مرگ‌مان رفته بودیم فیلم بگیریم. دو هفته قبل از اینکه مرا بیاورند اینجا خبرش را توی روزنامه‌ات خوانده بودم. کاش نخوانده بودم. من و الیاس با هم رفته بودیم. به الیاس گفتم نیاید. گفتم حالش بد می‌شود. قبول نکرد. الیاس را که می‌شناسی. از آن بچه‌های غد و یک‌دنده. گفتم خودم فیلم می‌گیرم و خودم هم با طرف حرف می‌زنم، احتیاجی نیست تو بیایی. گفت دلش می‌خواهد ببیند طرف چه شکلی است. گفت می‌خواهد زل بزند توی چشم‌هاش. گفت شاید لمسش هم کردم. گفت این احتمالا دیدنی‌ترین آدمی است که ممکن است در تمام طول زندگی‌اش ببیند و اصلا دلش نمی‌خواهد این فرصت را از دست بدهد. اینها عین کلماتش بود. از همان دوران دانشکده یک‌دنده بود. یادت هست به‌خاطر صوفی – همان دختر عینکی که همیشه توی کلاس روی صندلی‌های جلو می‌نشست و الیاس خیال می‌کرد طرف عاشقش شده – سه ساعت تمام توی برف‌های جلو خوابگاه دخترها پابرهنه ایستاد تا ذات‌الریه گرفت؟

صفحه ۲۹

افزودن به پاکت خرید 45,000 تومان

کتاب حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه

  • نام کتاب: حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه
  • ناشر : چشمه
  • تعداد صفحات: 80
  • شابک: 9789643622374
  • شماره چاپ: 32
  • سال چاپ: 1401
  • موجودی : 2 عدد
  • نوع جلد: شمیز,پالتوئی
  • دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
  • امتیاز:
    (1 نفر)

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

قسم به زیتون، قسم به انجیر

نگاهی به کتاب مردی که گورش گم شد از حافظ خیاوی

نامه که نمی‌فرستی دلگیرم

بخشی از کتاب «عشق روی پیاده‌رو» اثر مصطفی مستور

شاید هم، خیلی ساده، دلیلش این بود که...

بخشی از کتاب «عشق و چیزهای دیگر» اثر مصطفی مستور

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید 45,000 تومان