کتاب حرف بزن، خاطره
نویسنده: ولادیمیر نابوکوف
لحظهای بعد، نخستین شعرم آغاز شد. سر چشمهاش چه بود؟ به گمانم بدانم. بی آن که بادی بوزد، سنگینیِ قطره بارانی که با درخششی با شکوه روی برگی قلب شکل مینشست نوک برگ را خم کرد، و آن چه به قطرهی جیوه ای می مانست ناگهان به پایین لغزید و بار خویش را برداشت تا برگ دوباره کمر راست کند. نوک، برگ، خَمِش، رهایی _ آن یک دمی که تمامی اینها در آن روی داد به چشمِ من نه کسری از زمان، که تَرَکی در آن، یک تپش جا افتادهی قلب، بود که با تاپ تاپی موزون یک جا مسترد شد؛ عمداً از «تاپ تاپ» استفاده میکنم، چون وقتی باد وزیدن گرفت، درختان، با شعف و شادی، همه با هم، به تقلیدی خام از رگبار اخیر شروع کردند به چکیدنی که شبیه شعر چهار پاره ای بود که من دیگر شروع کرده بودم به زمزمه کردن؛ شبیه بهتِ از سر حیرتی بود که وقتی قلب و برگ لحظه ای به وحدت رسیدند تجربه کردم.
صفحه223
- نام کتاب: حرف بزن، خاطره
- مترجم: خاطره کردکریمی
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 334
- شابک: 9786220101291
- شماره چاپ: 3
- سال چاپ: 1400
- موجودی : 1 عدد
- نوع جلد: شمیز،رقعی
- دسته بندی: سرگذشتنامه نویسندگان روسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
که قرار بود تقلیدِ امواج باشد
مروری بر کتاب به دلقکها نگاه کن نوشتهی ولادیمیر ناباکوف
در ستایش روشنایی و نور
مروری بر کتاب مرگ نور نوشتهی طاهر ابن جلون
از پنجره به پرتگاه
مروری بر رمان دفاع لوژین نوشتهی ولادیمیر نابوکوف
کتاب های پیشنهادی