
کتاب تنها در پاریس و داستانهای دیگر
دو نفری، بازو در بازوی هم در خیابانهای خالی قدم میزدند و از کنار گالریهای هنر و ساختمانهای بلند عبور میکردند. ساعت یک ربع به چهار بامداد است. پاهای نل از پایکوبی زیاد درد میکرد، گوشهایش نیز سوت میکشید. هرگز تا این اندازه خسته نشده بود.
وقتی از گربه وحشی بیرون آمدند. تلوتلو میخوردند، اما در نیم ساعت آخر نل به دلایلی هشیار شده است.
«نل، نمیدونم کجا داریم میریم.»
نل اهمیتی نمیداد. میتوانست برای همیشه این گونه پیاده راه برود. «خب، نمیتونم به هتل برگردم. ممکنه پیت هنوز اونجا باشه.»
صفحه 116


چگونه زنان پیشرو تاریخ ایران را تغییر دادند؟
معرفی کتاب زنان پیشرو (داستانهایی برای دختران ایران) نوشتهی الهام نظری و گلچهره سهراب

چطور با چیزهایی که نمیتوانیم تغییر بدهیم کنار بیاییم؟
معرفی کتاب کودک سلام، من آینده نوشتهی کیم ون ترولا

خوشا به حال فراموشکاران
مروری بر کتاب به افق پاریس نوشتهی الکس جورج