بر باد رفته (دو جلدی)

نویسنده: مارگارت میچل

رت خودش را روی پیشخوان خم کرد و دهانش را بیخ گوش او برد و با مهارت بازیگران آتن باستان گفت:« خانم زیبا، نترسید، اسرار شما پیش من محفوظ است.»

اسکارلت برآشفت.«اوه. چطور جرات می‌کنی از این حرف‌ها بزنی!»

«فقط منظورم این بود که خیال شما را راحت کنم. انتظار داشتید چی‌بگم؟ بگم دختر خوشگل یا مال من باش یا همه اسرارت را فاش می‌کنم؟»

ناخواسته نگاهش را به او انداخت.

صفحه ۲۹۲

متاسفانه این کتاب موجود نیست

بر باد رفته (دو جلدی)

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

تکه تکه بخوانید. ما تکه تکه‌ایم

مروری بر کتاب تکه‌هایی از یک کل منسجم نوشته‌ی پونه مقیمی

قانون جنگل

درباره کتاب محاکمه‌ی خوک نوشته‌ی اسکار کوپ-فان

شاید آن سیب واقعاً کِرمو بوده!

درباره‌ی نمایشنامه‌ی سلطان مار نوشته‌ی بهرام بیضایی

کتاب های پیشنهادی