از رنجی که می بریم

نویسنده: جلال آل احمد

وقتی کلوپ را چاپیدند و در و شیشه‌اش را شکستند و تابلواش را پايين کشیدند و تکّه تکّه کردند و توی شهر راه افتادند، هنوز جنجال‌شان به آن طرف‌ها نرسیده بود که در و همسایه‌ها و کاسب‌ها کارهای محلّ دکّان‌های خود را تند و تند تخته کردند و به‌عجله یک آيه‌الكرسي خواندند و به قفل فوت کردند و هم چنان که با کلید دکّان‌شان بازی می‌کردند، به‌انتظار وقایع، کنار پیاده‌رو شروع کردند به قدم زدن.

میرزا حسن کتاب‌فروش همسایه دست‌پاچه شده بود. شاگرد خود را پشت بساط نشاند و به‌عجله خود را به «هرازانی» رساند. و به خواهش و تمنّا و بعد هم به‌زور او را مجبور کرد، دکّانش را ببندد و راه بیفتد. و خیلی به زحمت توانست او را به خانه‌ی خود ببرد و تا فردا صبح مخفی‌اش کند.

صفحه ۷۵

از رنجی که می بریم

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

چگونه می‌توان فهمید که یک رمان از ترجمه‌ی خوبی برخوردار است؟

سام تیلور، نویسنده و مترجم، بهترین راه برای ارزیابی یک ترجمه‌ی خوب را به شما می‌گوید

سایه‌ی شعر

هوشنگ ابتهاج: مروری بر زندگی و آثار

کی بود، کی بود؟ خودِ من بودم

مروری بر کتاب کی بود کی بود؟ نوشته‌ی کرول تَوریس و الیوت اَرونسِن

کتاب های پیشنهادی

افزودن به پاکت خرید