همهچی همونجورییه که بود. لباسهاش توی کمده، شونه و برس و همهی چیزهای دیگه هم توی حمومه. یه نقاشیِ نیمهکاره هم روی اون سهپایست... خونوادهی برابیسانت برای آرامش روح اموات، چیزی رو تغییر ندادن. بعد از مرگ اون دختر، هرروز نزدیکهای غروب یه چند دقیقهای میاومدن اینجا مینشستن. خانوم برابیسانت روی اون صندلی مینشست و آقای برابیسانت هم روی این، بدون هیچ صحبتی. من باید این اتاق رو مثل اتاقهای دیگه تمیز نگه میداشتم.
صفحه 24
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید