
شرم، احساسی جهانی اما کمتر درکشده در میان هیجانات انسانی است. این احساس در بسیاری از اوقات به صورت پنهان عمل کرده و تاثیرات ژرف و پایایی بر روان انسان میگذارد. کتاب شرم درمانی نوشتهی پاتریشیا دیانگ، به عنوان یکی از آثار پیشگام در این حوزه، به بررسی دقیق ماهیت شرم مزمن و شیوههای درمان آن میپردازد. دیانگ با اتکا به تجارب بالینی، پژوهشهای میانرشتهای و بینشهای روانتحلیلگری و نظریهی دلبستگی، چارچوبی بدیع برای فهم و مداخله در این هیجان ارائه میدهد.
کتابی برای گشودن گره کور شرم
کتاب شرم درمانی به بررسی ماهیت شرم مزمن، ریشههای آن در تجربیات کودکی و روابط بین فردی و تأثیرات مخرب آن بر جنبههای مختلف زندگی فرد میپردازد. دیانگ با تکیه بر نظریههای روانکاوی، بهویژه نظریه روابط موضوعی، نشان میدهد که چگونه تجربیات اولیه ناکامی در برآورده شدن نیازهای اساسی و دریافت بازخوردهای منفی از سوی افراد مهم زندگی، میتواند منجر به شکلگیری احساس عمیق بیکفایتی و دوستنداشتنی بودن در فرد شود. او سپس به تشریح فرایند درمان شرم مزمن میپردازد و با ارائه مثالهای بالینی و تمرینهای عملی، راهنماییهای ارزشمندی را برای درمانگران و افرادی که با این احساس دستوپنجه نرم میکنند، ارائه میدهد.
دیانگ با استفاده از مثالهای بالینی متعدد از مراجعان خود، به ترسیم پرترههایی از افراد درگیر با شرم مزمن میپردازد. او انگیزهها و الگوهای رفتاری آنها را به دقت بررسی میکند و نشان میدهد که چگونه این افراد در تلاش برای مقابله با احساس شرم، ممکن است به مکانیسمهای دفاعی ناسالمی مانند اجتناب، پرخاشگری یا کمالگرایی افراطی روی بیاورند. دیانگ نقاط ضعف و قوت این افراد را در مواجهه با چالشهای زندگی به تصویر میکشد و تحول تدریجی آنها در طول فرایند درمان را نشان میدهد.
دیانگ میان تئوری و تجربه، پلی از همدلی میسازد
سبک نوشتاری دیانگ در کتاب شرم درمانی، ترکیبی از دقت علمی و همدلی انسانی است. او با زبانی روشن و قابل فهم به تشریح مفاهیم پیچیده روانکاوی میپردازد و از اصطلاحات تخصصی به گونهای استفاده میکند که برای خواننده غیرمتخصص نیز قابل درک باشد. لحن نویسنده در سراسر کتاب، دلسوزانه و امیدوارکننده است و خواننده را به شناخت و التیام زخمهای شرم دعوت میکند. استفاده از مثالهای عینی و نقل قولهای مراجعان، به غنای متن افزوده و مفاهیم نظری را ملموستر میسازد.
درونمایه اصلی کتاب شرم درمانی، فهم و درمان شرم مزمن است. دیانگ به مفاهیمی کلیدی مانند نقش روابط اولیه در شکلگیری خودانگاره، اهمیت همدلی و پذیرش در فرایند درمان، و قدرت شفابخش ارتباطات سالم میپردازد. او نشان میدهد که شرم نه یک نقص ذاتی، بلکه نتیجه تجربیات آسیبزا و روابط ناکارآمد است و از این رو، قابل درمان و التیام است. کتاب به طور ضمنی بر اهمیت خودآگاهی، پذیرش خود و شفقت به خود تأکید میکند و خواننده را به بازنگری در الگوهای ارتباطی و باورهای منفی خود دعوت میکند. این مفاهیم با مسائل اجتماعی و فرهنگی نیز مرتبط میشوند، زیرا شرم اغلب در بسترهای فرهنگی و اجتماعی که بر قضاوت، مقایسه و کمالگرایی تأکید دارند، تقویت میشود.
نگاهی به فهرست کتاب شرم درمانی
کتاب شرم درمانی در دو بخش و یازده فصل همراه با یک مقدمه نوشته شده است. بخش اول تحت عنوان درک شرم مزمن و شامل فصلهایی مثل شرم مزمن مشکل بیان نشدنی ماهیت شرم ارتباطی است و ارزیابی شرم است و بخش دوم کتاب به درمان شرم مزمن اختصاص دارد و شامل فصل هایی مثل نور رساندن به شرم کاهش شرم در طول عمر و پیش نیازهای کار با شرم است.
در مقدمه نویسنده ما را با رویکرد و طرز کار خود در کتاب شرم درمانی آشنا میکند. در مقدمه میخوانیم:
«رویکرد من در درک و درمان شرم رویکرد ارتباطی و روانپویشی است اما از نظریههای روانشناسی خود بیناذهنی، خود در رابطه، بین فردی و نظریه دلبستگی هم کمک میگیرم.»
همانطور که پیداست کتاب شرم درمانی یک کتاب تخصصی است و برای دانشجویان روانشناسی و درمانگران مفید خواهد بود.
تعریف شرم و تمایز آن از سایر هیجانات
دیانگ، شرم را تجربهای توصیف میکند که در آن فرد احساس میکند به صورت بنیادی ناقص، ناپذیرفتنی یا نالایق است. برخلاف گناه که مرتبط با رفتار مشخصی است (کار بدی کردهام) شرم به خود فرد نسبت داده میشود (من بد هستم). این تمایز ظریف اما بنیادین، اهمیت شرم را در تحولات روانشناختی عمیقتر نشان میدهد.
سوال اساسی اینجاست: چرا شرم، برخلاف سایر هیجانات منفی، چنین قدرتی در تعریف هویت و ارزشمندی فردی دارد؟ آیا این ویژگی به ماهیت اجتماعی-فرهنگی شرم برمیگردد یا ریشههای زیستی و تکاملی دارد؟ کتاب شرم درمانی به سوالات این چنینی پاسخ خواهد داد.
شرم مزمن چگونه شکل میگیرد؟
یکی از بخشهای برجستهی کتاب شرم درمانی تحلیل فرآیندهای رشد شرم مزمن در بستر دلبستگیهای اولیه است. نویسنده با ارجاع به نظریه دلبستگی (Bowlby, 1988) و تحقیقات نوروبیولوژیک اخیر، نشان میدهد که کودکان در پاسخ به بیاعتنایی، تحقیر یا طرد والدین، به تدریج تصویری شرمآمیز از خود شکل میدهند.
دیانگ معتقد است شرم مزمن، حک شده بر اعماق بدن و ذهن است، نه به عنوان خاطرهای که به یاد آورده شود، بلکه به عنوان نوعی احساسِ بودن تجربه میشود.
نکتهی چالشبرانگیز این است که شرم مزمن نه از طریق وقایع منفرد، بلکه طی تعاملات تکرارشوندهی روزمره تثبیت میشود. آیا این بدان معناست که بسیاری از اختلالات روانی که به ظاهر از اضطراب یا افسردگی نشأت میگیرند، در ریشهی خود شرم درماننشده را حمل میکنند؟
شرم مزمن چگونه خود را نشان میدهد؟
دیانگ در کتاب شرم درمانی انواع مکانیزمهای دفاعیای که افراد برای محافظت در برابر شرم مزمن به کار میگیرند را شرح میدهد:
- انزوا و اجتناب اجتماعی
- کمالگرایی
- خودانتقادی افراطی
- سرزنش دیگران
او معتقد است که این استراتژیها اغلب به اشتباه به عنوان اختلالات مجزا (مانند اختلال شخصیت مرزی یا اضطراب اجتماعی) تشخیص داده میشوند، بدون توجه به ریشهی شرم پنهان زیرین.
این نکته ما را به پرسشی اساسی میرساند: آیا سیستمهای تشخیصی موجود، مانند DSM-5، در عدم توجه به نقش بنیادی شرم در اختلالات روانی، خود عاملی در تداوم خطاهای بالینی نیستند؟
دیانگ در بخش دوم کتاب شرم درمانی چند اصل اساسی برای درمان شرم مزمن معرفی میکند:
- ساختن یک رابطهی درمانی امن و غیرقضاوتگر
- شناسایی الگوهای شرم در رفتار و هیجانات مراجع
- تجربهی ترمیمی از طریق همدلی، پذیرش و احترام
- کار بر روی تنظیم هیجانی و خوددلسوزی
- بازسازی روایت شخصی با محوریت ارزشمندی ذاتی
او تاکید میکند که درمانگر باید با دیدن زیبایی و شایستگیهای مراجع حتی زمانی که خود فرد قادر به دیدن آن نیست، نقشآفرینی کند.
در اینجا میتوان پرسید: در دنیایی که فشارهای اجتماعی برای موفقیت، زیبایی و کمال هر روز بیشتر میشود، آیا اصلاً امکان ایجاد فضایی بدون شرم وجود دارد؟ یا باید بپذیریم که درمان شرم همواره تلاشی ناقص ولی ارزشمند است؟
نکتهای که دیانگ آن را فراموش کرده است!
درحالیکه کتاب شرم درمانی بهطور موثر به ماهیت، منشأ و درمان شرم مزمن میپردازد، برخی نقاط ضعف نیز قابل اشارهاند:
- تمرکز زیاد بر نظریه دلبستگی و کمبود پرداختن به عوامل فرهنگی-اجتماعی گستردهتر.
- فقدان نمونههای درمانی متنوع که بتوانند تفاوتهای فردی و فرهنگی را به تصویر بکشند.
- نادیده گرفتن نسبی نقش سیستمهای اجتماعی سرکوبگر (مانند نژادپرستی، تبعیض جنسیتی) در ایجاد و تداوم شرم مزمن.
به راستی، بدون درنظر گرفتن زمینههای اجتماعی-سیاسی، آیا میتوان فهم کاملی از شرم ارائه کرد؟ آیا درمان فردی بدون تغییرات اجتماعی ریشهای، درمانی ناقص نیست؟
نگاهی به کارنامه پاتریشیا دیانگ، درمانگر با تجربه
پاتریشیا دیانگ یک رواندرمانگر و مدرس کانادایی است که در تورنتو کار میکند. او یکی از اعضای هیئت مؤسس مؤسسه رواندرمانی رابطهای تورنتو بوده و در آنجا به مدت ۲۵ سال تدریس کرده است.
دیانگ دارای مدرک کارشناسی ارشد مددکاری اجتماعی از دانشگاه تورنتو و دکترای فلسفه آموزش از همین دانشگاه است. او همچنین یک مددکار اجتماعی بالینی ثبتشده در انتاریو، کانادا است و از سال ۱۹۹۶ به کار رواندرمانی مشغول بوده است.
دیانگ یک درمانگر بالینی با تجربه و مدرس شناخته شده در زمینه روانکاوی و نظریه روابط موضوعی است. او سالها به تدریس و ارائه کارگاههای آموزشی در مورد موضوعاتی نظیر شرم، صمیمیت و روابط بین فردی پرداخته است. تخصص و دانش عمیق او در این حوزه، از کتاب شرم درمانی اثری قابل اعتماد و روشنگر ساخته است.
پاتریشیا دیانگ نویسنده سه کتاب است:
- Relational Psychotherapy: A Primer (2003),
- Understanding and Treating Chronic Shame: A Relational/Neurobiological Approach (2015). این کتاب همین کتاب شرم درمانی است که فارسی ترجمه شده است.
- Shame and Grace: Six Essays on Falling Apart and Becoming Whole Again
کتابهای دیانگ به دلیل پرداختن به موضوعات مهمی مانند شرم مزمن و رویکرد رابطهای در رواندرمانی شناخته شدهاند.
شرم درمانی یک کتاب ضروری برای درمانگران
کتاب شرم درمانی اثری بدیع و ارزشمند در حوزهی روانشناسی بالینی است که با دقت علمی و همدلی انسانی به یکی از بنیادیترین هیجانات انسانی میپردازد. دیانگ با ترکیب بینشهای نظریهی دلبستگی، روانشناسی تحولی و نوروبیولوژی بینفردی، مدلی قوی برای فهم و درمان شرم مزمن ارائه میدهد.
با این حال، نقد به نادیدهگرفتن بُعد اجتماعی-فرهنگی شرم و فقدان تنوع فرهنگی در نمونهها، نشان میدهد که فضای زیادی برای پژوهش و توسعهی نظریات شرم وجود دارد. پژوهشهای آینده میتوانند بر بررسی نقش سیستمهای اجتماعی در ایجاد و تداوم شرم، تنوع پاسخهای فرهنگی به شرم و توسعهی پروتکلهای درمانی مبتنی بر شفقت تمرکز کنند.
در نهایت، شاید مهمترین پرسش این باشد: آیا درمان واقعی شرم تنها در سطح فردی ممکن است، یا نیازمند دگرگونیهای ساختاری در فرهنگ و جامعه نیز هست؟ این سوالی است که پاسخ به آن، نه تنها مسیر رواندرمانی، بلکه چشمانداز آیندهی انسانیت را نیز تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.