تصویرگر خیال‌های دور

ژان ژاک سامپه: مروری بر زندگی و آثار

گروه مترجمان

پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲

(2 نفر) 4.8

ژان ژاک سامپه کاریکاتوریست فرانسوی

ژان ژاک سامپه[1] کاریکاتوریست فرانسوی که در آمریکا به خاطر تصویرگری کتاب‌های کودک و جلدهای نیویورکر شناخته می‌شود، افرادی کوچک و ظریف با بینی‌های بزرگ را در لحظاتی دردناک به تصویر می‌کشد که اغلب به خاطر پیشینه‌های تاریخی کوتوله‌اند. او در یک چشم‌انداز شبانه از آسمان‌خراش‌های شهری که به خواب رفته است، یک بالرین را در پنجره‌ای نورانی به تصویر کشیده بود. در آن اثر یک دوچرخه‌سوار تنها در دهانه‌ی سربه‌فلک‌کشیده‌ی پل بروکلین دیده می‌شود که شجاعانه در حال سر خوردن است.

این اثر داستانی بی‌زمان و کلام و نوعی هایکوی[2] تصویری بود که هوس‌های تخیلی تصویرگری را به نمایش می‌گذاشت که هرگز به مدرسه‌ی هنر نرفت؛ اما برای نیم قرن در نقاشی‌هایش واقعیت‌های بی‌ملاحظه و بی‌احساسِ زندگی را برای دنیایی افسانه‌ای از بچه‌های مدرسه‌ای بازیگوش، خیال‌پردازان، همسایگان فضول، تعطیلات گذران و عاشقان غمگین کنار گذاشت.

سامپه که در فرانسه و البته سراسر جهان محبوبیت داشت و یکی از کاریکاتوریست‌های مورد‌علاقه‌ی آمریکا بود، در انجمنی که در سال 1978 شروع به کار کرد بیش از صد طرح جلد برای نیویورکر کشید. کاریکاتورهای او همچنین در مجلات و روزنامه‌های دیگر ظاهر شدند و در ده‌ها گلچین از آن‌ها گردآوری شد. همچنین در همکاری با نویسنده‌ای به نام رنه گوسینی[3] که در سال 1959 آغاز شد، مجموعه‌ای از کتاب‌های کودکان را بر اساس داستان‌های نیکولا کوچولو[4] _نسخه‌ای نوستالژیک از دوران کودکی‌اش در فرانسه‌ی پس از جنگ_ به تصویر کشید. جلد اول آن تقریباً موفق بود؛ سپس چهار دنباله از آن منتشر شد و با گذشت زمان این مجموعه به یک سریِ آثار کلاسیک بین‌المللی تبدیل و در فرانسه، ایالات متحده و بسیاری از کشورهای دیگر تجدید چاپ شد. سامپه که رمان‌های گرافیکی کودکانه نیز طراحی می‌کرد، در نهایت بیش از سی عنوان کتاب تولید کرد یا در آن‌ها همکاری داشت که به سی‌وهفت زبان ترجمه شدند و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها در سراسر جهان فروخته شد.

او که یک سرخ‌پوستِ سفیدمو بود، در سن ژرمن دوپر پاریس زندگی و کار می‌کرد؛ اما اغلب به نیویورک سفر داشت  تا با ویراستاران و ناشران گفت‌وگو کند و ایده‌هایی برای طراحی‌های خود با قلم و جوهر عنکبوتی جمع‌آوری کند که موجب استفاده‌ی سخاوتمندانه از آبرنگ‌های زنده یا فضای سفید می‌شد. ژرف‌نمایی‌های طولانی و عریض او دیدی وسیع از دریا، آسمان، جنگل‌های بزرگ و اتاق‌های به‌یادماندنی را شامل می‌شد که درام‌های کوچک مورد توجه او را کم می‌کرد.

سوژه‌های او کارمندان اداری، زنان خانه‌دار، دختران کوچک ظریف، مسافران ناامید، روشن‌فکران متظاهر، نوازندگان، اسکیت‌سواران و دوچرخه‌سوارانی بودند که آن‌ها را می‌پرستید؛ زیرا خود نیز یکی از آنان بود. مردانی که او می‌کشید معمولاً لاغر و طاس بودند، سبیل‌هایی مرتب و گاه کلاه بر سر داشتند. زنان غالباً انسان‌هایی بودند در لباس‌های خال‌خالی با چروک‌های گوشتی افتاده در زیر چانه یا فک پایین.

چارلز مک گراث[5] در سال 2006 در نیویورک تایمز نوشت: «او یک نهاد ملی است که با فرانسوی ماندن خود جذابیتی تقریباً جهانی پیدا کرده است. سقف‌های مانسارد، پنجره‌های بلند و بالکن‌های فرفورژه، جایی که همه‌ی خودروها هنوز شبیه دوکس شوو یا سیتروئن‌های دهه 1950 هستند.» هر جلد نیویورکر مانند صحنه‌ای از یک داستان بزرگ‌تر بود و پس‌زمینه‌های عظیم سامپه تأثیرپذیری آن را به طرز اغراق‌آمیزی چند برابر می‌کرد؛ مثلاً طرحی از این یک رقصنده‌ی کوچک که با لباس توتو[6] روی نیمکتی زیر مجسمه‌ی یک بالرین بزرگ در فضایی غول‌پیکر حین اجرا نشسته و منتظر بود موسیقی نواخته شود در 24 اکتبر 2005 و تصویری از پسرکی با جعبه‌ی ویولن در 14 نوامبر 2011 که به استودیویی با باس‌های بلند، طبل‌های بزرگ و استادی بامهابت نگاه می‌کرد که در حال نواختن ریتمیک یک گراند پیانو بود.

در سمت لطیف‌تر، گربه‌هایی قرار داشتند که سامپه طراحی کرده بود؛ یکی مجلل روی یک روتختی کرکی در کنار پنجره‌ای مشرف به منهتن است و دیگری روی نرده‌‌ی کنار پله‌ها نشسته و ارباب خانه‌ی خالی‌اش است. یکی از کارتون‌های چندصفحه‌ای سامپه، یک برگ پاییزی را نشان می‌دهد که از درختی به‌صورت مارپیچ به زمین می‌افتد و دستی آن را به حیاط دیگری پرتاب می‌کند.

او چیزهایی از مدرنیته را ارائه می‌کرد _مثلاً تلفن همراه یا کامپیوتر_ اما دوچرخه‌ها و اسکیت‌های غلتکی اغلب نقاشی‌های او را در عصر یکپارچه‌سازی با سرسختی نگه می‌داشتند و دنیای موسیقی کلاسیک و هنرهای نمایشی به کارهای او بی‌زمانی می‌بخشیدند. هر کسی که به کنسرت رفته باشد، می‌تواند سمبل‌ها را تشخیص دهد.

سامپه از حقه‌ی استفاده‌ی همیشگی نوازندگان ارکستر از موج بازو[7] برای شروع قسمت ابتدایی و پایان بخش انتهایی اجرای دیگران روی صحنه استفاده می‌کند. در حالی که تماشاگرانِ قدردان برای تشویق سروصدا می‌کنند، کل ارکستر در زنجیره‌ای از تکان دادن بازو به تصویر کشیده شده که با رهبر ارکستر و پیانیست شروع می‌شود و در جهت مخالف از میان ردیف‌های تار و شیپور عبور کرده و در نهایت در قسمت عقب به پایان می‌رسد؛ جایی که یک نوازنده‌ی کوبه‌ای کوچک در نور نمایان شده و تعظیم می‌‌کند.

او در طرحی با عنوان «زندگی همین است» تعطیلات ماهی‌گیری چهار زوج را در قایق‌های جداگانه ترسیم کرد؛ مردانی که در حال بررسی نقاط بیرون‌زده از خطوط قطب‌نما بودند و زنان مستی که در عقب کشتی‌ها غیبت می‌کردند. سامپه برای نشان دادن غرورِ زنِ خانه‌دارِ فرانسوی که به پاکیزگی اختصاص داشت، زنی را نقاشی کرد که ریل‌های خط راه‌آهنی را صیقل می‌داد که درست بیرون دروازه‌ی جلویی بودند. او برای ترسیم شادی، دختری را در حال طناب زدن روی پشت بام یک خانه‌ ترسیم کرد که پشت سرش مردم شهری بزرگ و درحال‌رشد مانند تماشاگرانی از آینده به نظر می‌رسیدند و برای خوشحالی از زنده ماندن، مردی تنها را روی تپه‌های شنی کشیده بود که در پایان یک روز عالی در سپتامبر در ساحل اقیانوس اطلس کلاه خود را برای احوال‌پرسی یا قدردانی از سر برمی‌داشت.

سامپه در سال 1980 به تایمز گفت: «آسیب‌پذیری یک وضعیت انسانی است و آسیب‌پذیری من در افرادی منعکس می‌شود که می‌کشم. شما باید درون افرادی را که می‌کشید، ببینید تا یک هنرمند یا طنزپرداز خوب باشید.»

ژان ژاک سامپه 17 اوت 1932 در پساک، حومه‌ی بوردو، در خانواده‌ی اولیسه سامپه[8] و ژولیت مارسان[9] به دنیا آمد. در کودکی دوست داشت بی‌هدف طراحی و خط‌خطی کند. او دانش‌آموزی بی‌تفاوت بود و به دلیل بی‌انضباطی از مدرسه اخراج شد. سامپه در آزمون استخدامی اداره‌ی پست، بانک و راه‌آهن شرکت کرد، اما در همه‌ی امتحانات مردود شد. او به درب خانه‌ها می‌رفت تا پودر دندان بفروشد و حتی مدتی شراب تحویل می‌داد. در هفده‌سالگی و در اوج ناامیدی در مورد سن خود دروغ گفت و به ارتش فرانسه پیوست. او به تایمز گفت: «تنها جایی بود که به من کار و جای خواب می‌دادند.»

هنگام نگهبانی در حال طراحی و خط‌خطی بی‌هدف دستگیر و سرزنش شد و زمانی که سن واقعی‌اش را فهمیدند به انبار فرستاده شد. او پس از مرخص شدن به پاریس نقل مکان کرد و در سال 1952 برنده‌ی جایزه‌ای برای هنرمندان جوان شد. او شروع به فروش تصاویرش به مجلات مسابقه‌ی پاریس[10]، اکسپرس[11] و کتاب کمیک پشه[12]_جایی که تصویر دانش‌آموزی به نام نیکولا را کشید_ کرد. آقای گوسینی[13] پیشنهاد همکاری در یک کتاب را به او داد و نتیجه‌ی آن نیکولا کوچولو بود که از دید پسرک نوشته شد و دنباله‌های آن نیز تولید شدند. همچنین یک نسخه‌ی آمریکایی از آن در سال 1962 چاپ شد و جلدهای زیادی در دهه‌های بعدی منتشر شدند.

سامپه سه بار ازدواج کرد و دو بار طلاق گرفت. همسر اول او نقاشی به نام کریستینا کورتوا[14] بود. همسر دومش مت ایورز[15] یک هنرمند و تصویرگر بود و آن‌ها دختری به نام اینگا سامپه[16] (متولد 1968) داشتند. سرانجام در سال 2017 او با مارتین گوسیو، گالری‌دار و وکیلش، ازدواج کرد.

کاریکاتورهای چارلز آدامز[17]، سائول استاینبرگ[18] و جیمز تربر[19] در طراحی برای نیویورکر الهام‌بخش سامپه بودند. گلچین کارتون‌های او عبارتند از: هیچ چیز ساده نیست (1962)[20]، همه چیز پیچیده است(1963)[21]، اوقات خوش (1999)[22] و پیام‌های چورواجور (2003)[23].او همچنین رمان‌های گرافیکی می‌نوشت؛ موسیو لامبر (1965)[24] درباره‌ی دوستانی در یک اغذیه‌فروشی، مارتین پبل (1969)[25] درباره‌ی پسری که خجالت‌زده است و موزیسین‌‌ها (1980)[26] با نگاه‌های عجیب و غریب نسبت به دنیای موسیقی.

سامپه حرفه و شغل خود را در گذشته یافته بود. او در سال 2006 به روزنامه‌ی بریتانیایی ایندیپندنت[27] گفت: «من عاشق کشیدن صحنه‌های خیابانی هستم و این بدان معناست که شما باید ماشین بکشید؛ اما از کشیدن ماشین های مدرن متنفرم. آن‌ها بسیار سریع و کارآمد هستند، اما هیچ جذابیتی ندارند.» او افزود: «دنیای مدرن برای من فاقد جذابیت است. من نمی‌گویم که در گذشته اوضاع همیشه بهتر بود؛ این طور نیست، اما همه چیز برای من بهتر یا حداقل جالب‌تر به نظر می‌رسید.»

این کاریکاتوریست معروف 11 آگوست 2022 در هشتادونه‌سالگی درگذشت. همسرش، مارتین گوسیو سامپه، خبر فوت او را به خبرگزاری فرانسه اعلام کرد. به گزارش فرانس‌پرس[28] مارک لکارپنتیر[29]، زندگینامه‌نویس او، گفته است: «سامپه در حالی که چهره‌ای جهانی شده بود، در خانه‌‌ی تعطیلاتی‌اش درگذشت.» اما به طور دقیق مشخص نکرد سامپه کجا بوده است؛ چراکه او در پاریس هم خانه و هم استودیو داشت.


منبع: نیویورک تایمز


مترجم: نگار فیروزخرمی


[1]- Jean-Jacques Sempé

[2]- Haiku. شعر بی‌قافیه‌ی سه‌سطری ژاپنی.

[3]- René Goscinny

[4]- Le Petit Nicolas

[5]- Charles McGrath

[6]- نوعی لباس توری

[7]- The arm wave. موج بازو یک حرکت اساسی در سبک رقص است که به پاپینگ معروف است.

[8]- Ulysse Sempé

[9]- Juliette Marsan

[10]- Paris Match

[11]- L’Express

[12]- Le Moustique

[13]- Martine Gossieaux

[14]- Christina Courtois

[15]- Mette Ivers

[16]- Inga Sempé

[17]- Charles Addams

[18]- Saul Steinberg

[19]- James Thurber

[20]- Nothing Is Simple

[21]- Everything Is Complicated

[22]- Sunny Spells

[23]- Mixed Messages

[24]- Monsieur Lambert

[25]- Martin Pebble

[26]- The Musicians

[27]- The Independent

[28]- Agence France-Presse

[29]- Marc Lecarpentier,

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

زندگی نامتعارف و دیدگاه رادیکال ماریا مونته‌سوری

زندگی نامتعارف و دیدگاه رادیکال ماریا مونته‌سوری

درباره‌ی ماریا مونته‌سوری، مروری بر کتاب کودک معلم است: زندگی ماریا مونته‌سوری

دنیای ادبیات فرانسه

دنیای ادبیات فرانسه

شهلا حائری: مروری بر زندگی و آثار

پروست بودن

پروست بودن

مارسل پروست: مروری بر زندگی و آثار

کتاب های پیشنهادی