
روزهای سیاه پنبه چینی
شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۸
حدود پنج قرن پیش، پس از آن که اروپاییها تصمیم به زندگی در قارۀ
امریکا گرفتند؛ نیاز شدیدی به نیروی کار برای توسعه و پیشبرد زندگی ایدهآل خود
داشتند. آنها این نیروی کار رایگان را با انتقال سیاهپوستان افریقایی و به بردگی
گرفتن آنان تامین کردند. این که چه بر این مردمان گذشته است و چگونه بخشی از
جامعۀ امریکایی امروز شدهاند؛ ماجرایی است
که «الکس هیلی»، یک وکیل سیاه پوست امریکایی، در کتاب ریشه ها روایت میکند. او در این کتاب به گذشتهای دور میرود و
بازگو میکند که اجدادش با چه آداب و رسومی در قبیله خود زندگی میکردند، غذا به
دست میآوردند و لباس میپوشیدند، قوانین حاکم بر اجتماعشان چه بود و چطور تاریخشان
را بی آنکه بنویسند به نسل بعد انتقال میدادند. پس از آن است که خواننده با یکی
از شخصیتها، کونتا کینته، راهی
سفری دراز میشود و تاریخ ربایش و به بردگی گرفتن سیاهان را از نزدیک لمس میکند.
ریشه ها نیمه مستندی مردمشناسانه با توصیفهای دقیق است و برای کسی که عادت به سیل حوادث دارد، ممکن است گاهی کسلکننده شود؛ اما با گذر از صفحات ابتدایی، کمکم بر سرعت داستان افزوده میشود و خوانده نسل به نسل با قهرمانان پیش میرود تا به جامعۀ امروز امریکا برسد که همچنان درگیر نژادپرستی است. او در کشتی بزرگی در غل و زنجیر دراز میکشد و سیاهی پوستش به تاریکی محیط شرجی و خفه کف کشتی میپیوندد و با بیشمار افریقایی اسیر شده دیگر یکی میشود. در مزارع پنبه زیر آفتاب داغ با کمترین غذای ممکن و ساعت کاری طولانی با مرگ میجنگد و نمیداند؛ آیا صبح فردا را خواهد دید.
از خلال این رمان بلند شاید بتوان درک کرد که انسان نبودن به معنای برخورداری از حقوق انسانی در عین زنده بودن چه حسی دارد. همچنین استعمار و زیادهخواهی غرب را بیشتر شناخت و دانست که رفاه غرب به ازای رنج، شکنجه و تجاوز به بیگناهان به دست آمده است. در حقیقت بسیاری از کشورهای قدرتمند جهان بر جنازه بشریت ایستادهاند و آن جا مهر و نوع دوستی، صداقت و انسانیت، عدالت و اخلاق پوستهایست برای پوشاندن گذشتهای وحشیانه.
مطالب پیشنهادی
کتاب های پیشنهادی