جی. آر. آر. تالکین[1] با نام کامل جان رونالد روئل تالکین[2] (متولد سوم ژانویه 1892 در بلومفونتینِ آفریقای جنوبی و درگذشته در دوم سپتامبر 1973 در بورنموثِ همپشایرِ انگلستان) نویسنده و محقق انگلیسی است که با آثاری در ژانر کودک و نوجوان مانند هابیت (1937)[3] و کتاب فانتزی_حماسی بسیار مبتکرانهاش ارباب حلقهها (1954-1955)[4] به شهرت رسید.
پس از مرگ پدرش که یک مدیر بانک بود، تالکین در چهارسالگی به همراه مادر و برادر کوچکترش، در آفریقای جنوبی، در نزدیکی بیرمنگام انگلستان ساکن شدند. در سال 1900 مادرش به آیین کاتولیک روی آورد؛ ایمانی که پسر بزرگترش نیز عابدانه آن را دنبال و به آن عمل میکرد. پس از مرگ مادر در سال 1904 پسرانش به کشیشهای کاتولیک تبدیل شدند. چهار سال بعد تالکین عاشق دختر یتیمی به نام ادیت برات[5] شد که منبع الهام او برای خلقِ شخصیتِ لوتین تینوویل[6] بود؛ اما سرپرست او با رابطهی آنها مخالفت کرد و تالکین تا بیستویکسالگی نتوانست از ادیت تقاضای ازدواج کند. در این بین، او در مدرسه شاه ادوارد در بیرمنگام و کالج اکستر در آکسفورد مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد را در سالهای 1915 و 1919 گذراند. او در طول جنگ جهانی اول در سام[7] میجنگید و پس از آتش بس، برای مدت کوتاهی از کارکنان فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد بود که در آن زمان "فرهنگ لغت جدید انگلیسی"[8] نامیده میشد.
تالکین در بیشتر دوران کاریاش زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاههای لیدز (1920-1925) و آکسفورد (1925-1959) با تخصص در زبان انگلیسی قدیم و میانه تدریس میکرد. او که اغلب مشغول وظایف آکادمیک بود و بهعنوان ممتحن برای دانشگاههای دیگر فعالیت میکرد، تعداد محدودی انتشارات علمی تأثیرگذار تأسیس کرد _بهویژه یک نسخه استاندارد از سر گاوین و شوالیه سبز[9] (1925؛ با ای. وی گوردون)_ و یک سخنرانی برجسته در مورد بیوولف[10] (بیوولف: هیولاها و منتقدان، 1936) داشت. تالکین ترجمهای از بیولف را در سال 1926 به پایان رسانده بود که پس از مرگ او به همراه درسگفتارهایش در این زمینه، برخی از یادداشتها و یک داستان کوتاه اصلی با الهام از این افسانه با نام بیوولف: ترجمه و تفسیر(2014)[11] منتشر شد. او همچنین نسخهای از لنگر وایس[12] را در سال 1962 منتشر کرد.
تالکین در خلوتْ خود را با نوشتن مجموعهای مفصل از داستانهای فانتزی _اغلب تاریک و غمانگیز_ سرگرم میکرد که در دنیای برساختهی او اتفاق میافتادند. او این افسانه را تا حدی برای این ساخته بود که زمینهای برای ظهور زبانهای الویشی[13] ایجاد کند؛ افسانهای که نهایتاً به کتاب سیلماریلیون[14] تبدیل شد. داستانهای او دربارهی آردا[15] و سرزمین میانه نیز از میل به داستانگویی تحت تأثیر عشق به اسطورهها و افسانهها سرچشمه میگیرند. طولانیترین و مهمترینِ این داستانها که در حدود سال 1930 آغاز شد، هابیت بود؛ یک فانتزی در ژانر سن بلوغ[16] در مورد یک هابیت[17] راحتطلب (یکی از خویشاوندان کوچکتر انسان) که به گروه جویندگان گنج اژدها میپیوندد. در سال 1937 هابیت با تصاویر نویسنده _یک هنرمندِ آماتورِ ماهر_ منتشر شد و بهقدری محبوبیت یافت که ناشر درخواست ادامهی آن را داد و هفده سال بعد شاهکار تالکین، ارباب حلقهها، خلق شد که نسخهی مدرن همین حماسهی قهرمانانه بود. چند عنصر از هابیت به ارباب حلقهها منتقل شد؛ مشخصاً یک حلقهی جادویی که همان "حلقهی واحد"[18] است و باید قبل از اینکه ارباب وحشتناک تاریکی، سائورون[19]، از آن برای حکومت بر جهان استفاده کند، نابود شود. ارباب حلقهها همچنین بسط داستانهای سیلماریلیون تالکین است که به کتابِ جدیدْ تاریخی داد که در آن الفها[20]، کوتولهها[21]، اورکها[22] و انسانها از قبل تثبیت شده بودند.
سیلماریلیون
برخلاف اظهارات اغلب منتقدان ارباب حلقهها مخصوص کودکان نوشته نشده است و یک سهگانه نیست، اگرچه اغلب در سه بخشِ یاران حلقه[23]، دو برج[24]، و بازگشت پادشاه[25] منتشر شده است. ابتدا به دلیل حجم زیاد کتاب و برای کاهش خطر خسارت ناشر در صورت عدم فروش به میزان مطلوب، آن را به چند بخش تقسیم کردند. درواقع پس از انتشار بود که مشخص شد کتاب چه اندازه محبوب است. بعد از انتشار در جلد شومیزی ارباب حلقهها در ایالات متحده (1965) این کتاب به جایگاهی مذهبی در پردیسهای کالج دست یافت. اگرچه برخی از منتقدان آن را تحقیر میکنند، اما نظرسنجیهای متعددی از سال 1996 ارباب حلقهها را بهعنوان بهترین کتاب قرن بیستم معرفی کردهاند که موفقیت آن باعث شد نویسندگان دیگر در اثر نوشتن داستانهای تخیلی پیشرفت کنند.
از این کتاب تا پایان قرن بیستویکم بیش از پنجاه میلیون نسخه به سی زبان فروخته شده است. نسخهی سینمایی ارباب حلقهها ساختهی کارگردان نیوزلندی، پیتر جکسون، که در سه قسمت و در فاصلهی سالهای 2001 تا 2003 منتشر شد، به موفقیت مالی و انتقادی جهانی دست یافت. جکسون سپس هابیت را در قالب سهگانهای شامل فیلمهای یک سفر غیرمنتظره (2012)[26]، ویرانی اسماگ (2013)[27] و نبرد پنج ارتش (2014)[28] اقتباس کرد. در سال 2004 متن ارباب حلقهها برای نسخهای به مناسبت پنجاهسالگیاش بهدقت تصحیح شد.
تالکین چند اثر کوتاهتر نیز خلق کرده است: یک داستان ساختگی قرون وسطایی به نام کشاورز جایلز از دهکدهی هم (1949)[29]، ماجراهای تام بامبادیل و سایر آثار از کتاب قرمز (1962)[30]، شعر مربوط به ارباب حلقهها به نام درخت و برگ (1964)[31] به همراه سخنرانی اصلی دربارهی داستانهای پری[32]، داستان برگ نوشتهی نیگل[33] و آهنگری از ووتن بزرگ (1967)[34].
تالکین در پیری نتوانست کتاب سیلماریلیون _پیشدرآمد ارباب حلقهها_ را تکمیل کند و ویرایش و انتشار آن را به کوچکترین پسرش، کریستوفر، واگذار کرد. مطالعهی مقالات پدرش کریستوفر را به نوشتن کتابهای مختلفی ترغیب کرد؛ از جمله قصههای ناتمام نومهنور و سرزمین میانه (1980)[35]، تاریخ سرزمین میانه (1983-1996)[36] در دوازده جلد که نگارش افسانههایی مانند ارباب حلقهها را در مراحل مختلف آن دنبال میکند. فرزندان هورین[37] که در سال 2007 منتشر شد، یکی از قصههای بزرگ سیلماریلیون به شکلی طولانیتر است. کریستوفر همچنین برن و لوتین (2017)[38] را ویرایش کرد که بر داستان عاشقانهای میان یک مرد و یک جن تمرکز دارد و از رابطهی تالکین با همسرش الهام گرفته شده است و سپس به ویرایش سقوط گندولین (2018)[39] پرداخت که سومین داستان از قصههای بزرگ در مورد شهر الویها است که در برابر سلطنت یک ارباب تاریک مقاومت میکند. هر دو کتاب شامل بازخوانیهای مختلفی از داستانهای اصلی است؛ از جمله نسخههایی که در سال 1917 نوشته شدهاند.
هابیت
همسطح بودن با ارباب حلقهها یک پیروزی ستودنی و بسیار دشوار است که این کتاب آن را محقق میکند. هابیت یکی از بهترین کتابهایی است که میتوان خواند. برخلاف ارباب حلقهها که مخاطبان بزرگسال را هدف قرار داده است، هابیت برای افراد جوانتر جذاب است؛ زیرا پیچیدگی کمتری دارد و بسیار کوتاهتر است. این کتاب بر اساس رویدادهایی است که قبل از شروع سهگانهی ارباب حلقهها و اساساً قبل از اینکه حلقه کشف شود، رخ دادهاند؛ اما ماجراجویی کمتری ندارد.
در این کتاب جوانی به نام بیلبو بگینز[40] که در سوراخ کوچک خود زندگی میکند، به دست جادوگر افسانهای گندالف[41] و گروهی از کوتولههای بیباک از آنجا دور میشود تا به کمک او گنجِ مسروقهشان را پس بگیرند. مدتها پیش زمانی که کوتولهها در کوهها زندگی میکردند و به استخراج طلا از معادن میپرداختند، توجه اژدهای شیطانی را به خود جلب کردند. اسماگ اژدهای بزرگ و خودخواهی بود که به کوهی دورافتاده حمله کرد و کوتولهها را از آنجا راند.
این وضعیت ادامه داشت تا زمانی که سیزده کوتوله و گندالف بدون اعلام قبلی در سوراخ کوچک بیلبو بگینز فرود آمدند، به حسِ ماجراجوییِ ذاتیِ بیلبو متوسل شدند و او را متقاعد کردند که در سفرِ حماسیِ بازپسگیری طلاها آنها را همراهی کند؛ سفری که اگر زنده از آن بازمیگشتند، زندگی بیلبو را برای همیشه تغییر میداد.
ماجراجویی آنها به محض ورود ترولها که قصد ربودن کوتولهها را دارند، شروع میشود و با عبور از جنگل مسحور میرکوود[42] با عنکبوتهایی به اندازهی فیل و درختان شیطانی ادامه مییابد. اگر بتوانند زنده بمانند، باید پادشاه گابلین را شکست دهند و مقابل وارگها از خود دفاع کنند. این یک ماجراجویی بینظیری است که از خواندن آن ناامید نخواهید شد.
هابیت: یا آنجا و بازگشت دوباره
فرزندان هورین
ماجراهای فرزندان هورین در "عصر اول" یا حدود شش هزار سال قبل از وقایع ارباب حلقهها اتفاق میافتد. برای بسیاری از خوانندگان این زمان بسیار جذاب و رازآمیز بود؛ عصری که در آن بدها بدتر، الفها بلندتر و جادوییتر، مردان قهرمانتر و حتی مناظر دیدنیتر بودند و هنوز هم حتی اگر در عمل امکانپذیر نباشد، در جهان داستان میتوان با یک قایق معمولی به بهشت زمینی والینور[43] رسید. ممکن است در ذهن شما سوالهایی دربارهی جامعهای ایجاد شود که طی شش هزار سال هیچ دستاوردی جز از دست دادن تدریجی قدرت، کیفیت و ارزش نداشته است. تالکین به این سوالها پاسخ میدهد. مانعی قرون وسطایی در تخیل او وجود دارد که فراتر از آن هیچ چیز به جز تنباکو مجاز نیست. این دنیایی است که خالقش هیچ اختراعی _مثلاً هارپسیکورد_ را در آن زمان تأیید نمیکند. در واقع گاهی به نظر میرسد که او از اختراع چرخ راضی نیست!
خوانندگان قبلاً در سیلماریلیون و قصههای ناتمام که در سال 1980 منتشر شد، با اصل داستان برخورد کردهاند. آنها اغلب حدس میزنند کسانی که کتاب دوم را خریداری کردهاند، هنگام خرید و خواندن فرزاندان هورین احساس فریبخوردگی نخواهند کرد. همانطور که مخاطبان آشنا با کتاب سیلماریلیون حدس میزنند سبک نثر از دمدمیمزاجیِ هابیت و اولین کتاب ارباب حلقهها فاصلهی زیادی دارد. جملهای بسیار معمولی مانند «فردو[44] در آن بعدازظهر بسیار تلاش میکرد» که در فصل اول ارباب حلقهها آمده است، در فرزندان هورین قابل تصور نیست. فرزندان هورین تقریباً نفوذناپذیر شروع میشود: «هالدور گلدنهد[45] ارباب اداین[46] بود و الدارها[47] او را بسیار دوست داشتند. او تا زمانی که روزهایش تحت فرمانروایی فینگولفین[48] میگذشتند و به پایان میرسیدند، زندگی کرد.»
در مورد اینکه آیا داستان احساس زمانِ عمیقی را که تالکین یکی از وظایف ادبیات تخیلی خود میدانست نشان میدهد یا خیر، نمیتوان بهسادگی قضاوت کرد. شاید مسئولیت ایجاد چنین حس شگفتی بیش از حد بر دوش خواننده گذاشته شده است. عصر اول[49] مکان بسیار شومی به نظر میرسد؛ اورکها همه جا هستند و مردم به صورت غیرقانونی یا از روی فقر شکار میشوند، اما فضای عجیبِ ویژهی خود را دارد که میتواند موفق باشد.
فرزندان هورین
ارباب حلقهها
ارباب حلقهها سهگانهای است که ماجراجوییهای حماسی و افسانهای تالکین را شامل میشود.
کتاب اول: یاران حلقه
هابیت بیلبو بگینز شایِر را برای همیشه ترک میکند و حلقهی جادویی خود را به پسر عمویش فرودو میسپارد. گاندالفِ جادوگر به او میآموزد که این یک حلقهی جادویی معمولی نیست. حلقهی بیمانند ارباب تاریکی، سائورون، است که اگر به دست او بیفتد، بر سراسر زمین میانه مسلط خواهد شد. حلقه باید نابود شود. فرودو به همراه مِری، پیپین و سَم از شایر فرار میکند و شتابان به سمت ریوندل[50] و خانهی الروند[51] (حاکم الفها) میروند. آنها با وجود زخمی شدن فرودو بر نُه سیاهسواری که در تعقیبشان هستند، غلبه میکنند و در ادامهی راه با مردی به نام استرایدر[52] روبهرو میشوند که معلوم میشود دوست گندالف است. او آنها را به سمت ریوندل راهنمایی میکند.
الروند شورا را فرا میخواند و گندالف توضیح میدهد که زندانی شده و از دست سارومان جادوگر فرار کرده است؛ متحدِ پیشین که اکنون به دنبال حلقهای برای خود میگردد. تصمیم میگیرند حلقه را نابود کنند و تنها راه این است که آن را به کوه دوم (Doom) در موردور[53](قلمرو سائورون) بیندازند. یک گروه نهنفره از هابیتها، گندالف، بورومیر[54]، استرایدر، لگولاس[55] (یک الف) و گیملی[56] (یک کوتوله) برای انجام این کار تشکیل میشود.
آنها حرکت میکنند، اما مسیر دشوار است و مجبور میشوند از زیر کوههای مهآلود[57] و معدن موریا[58] عبور کنند. آنجا گندالف در حین مبارزه با یک بالروگ[59] در درهای بسیار عمیق سقوط میکند و بالروگ فکر میکند او مرده است. آنها به جنگلهای لوتلورین[60] فرار میکنند که تحت فرمان گالادریل[61] (ملکهی الفی)، است. او قایقهایی در اختیارشان میگذارد تا از رودخانهی بزرگ آندوین[62] _که از میان سرزمینهای گوندور و موردور میگذرد_ پایین بروند.
در آبشار رائوروس[63] آنها باید تصمیم بگیرند که کدام مسیر را انتخاب کنند. فرودو میفهمد که باید حلقه را به شکافهای کوه دوم برساند، اما بورومیر[64] که در پی تصاحب حلقه است، سعی میکند آن را به زور از او بگیرد. فرودو و سَم میگریزند و شتابان به سوی موردور میروند. در همین حین، گروهی از اورکها به آنها حمله میکنند، بورومیر را میکشند و مری و پیپین را به اسارت میگیرند. انجمن شکست خورده است...
ارباب حلقه ها (یاران حلقه) (فرمانروای حلقه ها 1)
کتاب دوم: دو برج
آراگورن، لگولاس و گیملی (اعضای هیئت نهنفره) با پای پیاده به راه افتادند تا مری و پیپین را از دست اورکها نجات دهند. آنها متوجه میشوند که اورکها کشته شدهاند، اما هیچ اثری از هابیتها پیدا نمیکنند؛ حتی زمانی که تا محدودهی جنگل فنگورن[65] در مرزهای روهان را جستجو میکنند. آنجا با پیرمردی روبهرو میشوند که معتقدند سارومان است، اما نهایتاً معلوم میشود گندالف است که از نبرد خود با بالروگ بازمیگردد.
گندالف میگوید مری و پیپین در امان هستند و از آنها میخواهد که او را تا مدوزلد[66] و خانهی تئودن[67] (پادشاه روهان)، همراهی کنند. در همین حین مری و پیپین پس از فرار از دست اورکها به جنگل فنگورن میرسند، آنجا با ریشدرختی[68] و درخت چوپان[69] مواجه میشوند و خیانت سارومان را برملا میکنند. از طرف دیگر گندالف و همراهانش به مدوزلد میرسند و قصد دارند تئودن را برای نبرد با سارومان متقاعد کنند. گرچه مشاور تئودن مخفیانه در خدمت سارومان است و ذهن او را دربارهی گندالف مسموم میکند، سرانجام جادوگر متقاعدش میکند. تئودن به همراه سربازان و برادرزادهاش، ائومر[70] (بهعنوان فرماندهی دوم) عازم نبرد میشود و خواهرزادهاش، ایوین[71] را برای حفاظت از قلمرو برمیگزیند.
آنها به سمت ایزنگارد (قلعهی سارومان) حرکت میکنند و در مسیر در نبردی بزرگ به کمک انتها پیروز میشوند. وقتی به آنجا میرسند، مری و پیپین را میبینند که در میان ویرانهها نشستهاند. گندالف و همراهانش به برجی در مرکز ایزنگارد که سارومان در آن پناه برده است، نزدیک میشود. آنها او را به جمع خود دعوت میکنند، اما سارومان نمیپذیرد؛ پس سواران روهان آمادهی جنگ میشوند و گندالف و پیپین به گوندور میروند.
فرودو و سم بیخبر از همهی اتفاقات به سمت موردور میروند که با گولوم[72] روبهرو میشوند. او مسخ و مجذوب قدرت حلقه شده و از زمانی که موریا را ترک کردهاند آنها را تعقیب کرده است. گولوم میپذیرد که آنها را به دروازهی سیاه (تنها ورودی قلمروی سائورون) راهنمایی کند، اما دروازه آنقدر محافظت میشود که نمیتوان از آن عبور کرد. گولوم به آنها میگوید که از ورودی مخفی دیگری آگاه است و در نتیجه، هابیتها با او همراه میشوند. آنها از ایتیلیان[73] که زمانی بخشی از گوندور بود عبور میکنند و در آنجا با فارامیر[74]، برادر بورومیر، ملاقات میکنند که برخلاف برادرش به حلقه طمع ندارد و به فرودو کمک میکند. هابیتها به مسیرشان ادامه میدهند و سرانجام به دژ مستحکم سواران سیاه (میناس مورگول)[75] میرسند، از قلعه بالا میروند و وارد تونلی میشوند که به گفتهی گولوم آنها را به موردور خواهد برد.
تونل تاریک است و آنها اطرافشان را نمیبینند، اما بهزودی مشخص میشود که گولوم به آنها خیانت و رهایشان کرده است. چیزی آنها را تماشا میکند؛ یک عنکبوت بزرگ به نام شلوب[76] که محافظ تونل است. سرانجام پس از یک نبرد ناامیدانه، آنها چشم شلوب را زخمی میکنند و میگریزند. حین فرار شلوب فرودو را نیش میزند و سم رهایش میکند تا بمیرد. حلقه را برمیدارد و فرار میکند، اما بعد متوجه میشود که فرودو زنده مانده و اسیر شده است؛ پس بازمیگردد تا او را نجات دهد.
ارباب حلقه ها (دو برج) (فرمانروای حلقه ها ۲)
کتاب سوم: بازگشت پادشاه
گندالف پیپین را به شهر میناس تیریث[77] در گوندور میبرد، آنجا با دنتور[78] (ناظر قلمرو) ملاقات میکند و به او تعهد خدمت میدهد و مری که با تئودن مانده است، همین کار را برای او میکند. رَنجِرهای شمالی به دیدن آراگورن میروند. او معتقد است روهیریم[79] به موقع به گوندور نمیرسد تا در نبرد پیشرو کمک کند؛ بنابراین تصمیم میگیرد برای دسترسی سریع به آنجا مسیرهای مردگان را طی کند.
نیروهای سائورون به میناس تیریث میرسند و نبردی عظیم درمیگیرد که در آن فارامیر _پسر دنتور که از ایتیلیان بازگشته_ مجروح میشود. دنتور دیوانه میشود و سعی میکند خودش و فارامیر را بسوزاند. سرانجام گندالف فارامیر را نجات میدهد، اما دنتور میمیرد. رئیس سواران سیاه دروازههای گوندور را میشکند، اما گندالف هنگام ورود به شهر از او سرپیچی میکند و نیروهای روهان به میدان نبرد میروند. آنها جریان مبارزه را به نفع خود تغییر میدهند، اما تئودن به دست رئیس سواران سیاه کشته میشود. سرانجام آراگورن و افرادش میآیند و پیروز نبرد میشود.
رهبران اجماع میکنند که برای دور نگه داشتن سائورون از سرزمینهایشان به او حمله کنند. آنها از دروازهی سیاه وارد میشوند، با ارتش سائورون مواجه میشوند و با آنها مبارزه میکنند. در همین حال، سم فرودو را از دست اورکها نجات میدهد و وارد موردور میشوند. وضعیت دشواری است. آنها نمیتوانند آب را پیدا کنند، فرودو زیر فشار سنگینی حلقه قرار میگیرد و سرانجام متوجه میشوند گولوم هنوز آنها را دنبال میکند؛ با این وجود و برخلاف تمام اتفاقات عجیب به شکافهای کوه دوم میرسند.
اینجاست که فرودو در آستانهی انجام وظیفه از تصمیمش برمیگردد. عاقبت قدرت حلقه به او غلبه میکند؛ آن را روی انگشتش میگذارد و ادعای مالکیت میکند. سائورون فوراً متوجه او میشود و سوار سیاه خود را میفرستد تا او را بگیرد. همه چی از بین نمیرفت اگر میل جنونآمیز گولوم به حلقه باعث نمیشد انگشت فرودو را گاز بگیرد و با حلقه به داخل شکافهای کوه دوم سقوط کند. حلقه نابود میشود و سائورون نیز.
فرودو و سم از خواب بیدار شده و متوجه میشوند گندالف نجاتشان داده است. آنها با همراهان قدیمی خود به جشن و پایکوبی میپردازند و آراگورن بهعنوان پادشاه تاجگذاری میکند و با آرون[80] (دختر الروند) ازدواج میکند. هابیتها به شایر بازمیگردند، اما همه چیز آنطور نیست که انتظارش را داشتند. سارومان که از ایزنگارد رانده شده بود، به آنجا گریخته و به یک زمین ضایعات کثیف صنعتی تبدیلش کرده است. فرودو، سم، مری و پیپین وظیفهی بیدار کردن هابیتهای دیگر و راندن سارومان را بر عهده میگیرند. سارومان سرانجام در پلههای سوراخ هابیت فرودو، بگ اند[81]، کشته میشود.
سالها میگذرد و هابیتها به زندگی منقطع خود ادامه میدهند؛ همه به جز فرودو که از مصیبت خود بهبود نیافته است. زمانی که گندالف، الروند، گالادریل و بیلبو به همراه بسیاری از الفهای دیگر یک کشتی را از پناهگاههای خاکستری[82] میگیرند تا برای همیشه از زمین میانه دور شوند، فرودو آنها را همراهی میکند و سم، مری و پیپین را پشت سر میگذارد.
ارباب حلقه ها (بازگشت شاه) (فرمانروای حلقه ها ۳)
منبع: بریتانیکا / گاردین
مترجم: نگار فیروزخرمی
[1]- J.R.R. Tolkien
[2]- John Ronald Reuel Tolkien
[3]- Hobbit
[4]- The Lord of the Rings (1954–55).
[5]- Edith Bratt
[6]- Lúthien Tinúviel
[7]- Somme
[8]- The New English Dictionary
[9]- Sir Gawain and the Green Knight
[10]- Beowulf. بیوولف شعر قهرمانانه، بالاترین دستاورد ادبیات کهن انگلیسی و اولین حماسه بومی اروپایی است.
[11]- Beowulf: A Translation and Commentary
[12]- Ancrene Wisse
[13]- Elvish. از زبانهای ابداعی تالکین
[14]- The Silmarillion
[15]- Arda
[16]- coming of age. سن یا مناسبتی که فرد بهطور رسمی بالغ میشود.
[17]- موجودی تخیلی و شبیه به انسان با جثهی کوچک و پاهای پرمو در داستان های تالکین
[18]- One Rin. نام یک حلقه در کتاب است.
[19]- Sauron
[20]- Elves
[21]- Dwarves
[22]- Orcs
[23]- The Fellowship of the Ring
[24]- The Two Towers
[25]- The Return of the King
[26]- An Unexpected Journey
[27]- The Desolation of Smaug
[28]- The Battle of the Five Armies
[29]- Farmer Giles of Ham
[30]- The Adventures of Tom Bombadil and Other Verses from the Red Book
[31]- Tree and Leaf
[32]- On Fairy-Stories
[33]- Leaf by Niggle
[34]- Smith of Wootton Major
[35]- Unfinished Tales of Númenor and Middle-earth
[36]- The History of Middle-earth
[37]- The Children of Húrin (Narn I Chin Hurin: The Tale of the Children of Hurin)
[38]- Beren and Lúthien
[39]- The Fall of Gondolín
[40]- Bilbo Baggins
[41]- Gandalf
[42]- Mirkwood
[43]- Valinor
[44]- Frodo
[45]- Haldor Goldenhead
[46]- The Edain
[47]- The Eldar
[48]- Fingolfin
[49]- First Age
[50]- Rivendell
[51]- Elrond
[52]- Strider
[53]- Mordor
[54]- پسر ناظر گوندور، سرزمین هم مرز با موردور
[55]- Legolas
[56]- Gimli
[57]- Misty Mountains
[58]- the Mines of Moria
[59]- Balrog
[60]- Lothlorien
[61]- Galadriel
[62]- Anduin
[63]- Falls of Rauros
[64]- Boromir
[65]- Fangorn
[66]- Meduseld
[67]- Theoden
[68]- Treebeard
[69]- tree-shepherd
[70]- Eomer
[71]- Eowyn
[72]- Gollum
[73]- Ithilien
[74]- Faramir
[75]- Minas Morgul
[76]- Shelob
[77]- Minas Tirith
[78]- Denethor
[79]- یک پادشاهی در سرزمین میانی در مجموعه داستانهای تالکین است. این سرزمین به نام «دریاهای چمن» نیز شناخته میشود. (منبع: ویکیپدیا)
[80]- Arwen
[81]- Bag End
[82]- پناهگاههای خاکستری بندرهای دریایی در طرفین خلیج لون بودند.
دیدگاه ها
در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.