رویای تبت

برگرفته از کتاب "رویای تبت" نوشته‌ی فریبا وفی، نشر مرکز

نویسنده مهمان

دوشنبه ۱۷ دی ۱۳۹۷

(1 نفر) 5.0

رویای تبت

شیوا! بلند شو که گند زدی. همیشه من گند می‌زنم، ایندفعه نوبت توست. کی باور می‌کرد شیوای متین و معقول این کار را بکندو یک لحظه انگار همه زیر فلاش دوربین خشکمان زد. حالا می‌فهمم که همه یک جور تعجب نمی‌کنند. جاوید صورتش جمع شد انگار تنگش گرفت و چیزی نمانده بود اختیارش را از دست بدهد. مامان چشم‌هایش دو دو می‌زد و به نوبت به من و تو نگاه می‌کرد که مطمئن شود اشتباه ندیده است. من لباس محلی بلندی پوشیده بودم و در همان حالت ایستاده، مانده بودم مثل عروسک‌هایی که توی شیشه استوانه‌ای در نمایشگاه‌های محلی می‌گذارند، با دست‌های باز و نگاه مات. از دیگران چیزی یادم نمی‌آید. توده متحرکی بودند که از فاصله‌ دور احساس می‌شدند. ولی آن سکوت غافلگیرکننده را هنوز هم احساس می‌کنم. مهمان‌ها به سرعت دهانشان را بستند تا بهتر ببینند.

تعجبم از این است که چطور توانستی آن همه چشم مراقب را نادیده بگیری. تو که چشم‌های زندگی‌ات بیشتر از هر کس دیگری بود و لابد به تلافی آن همه چشم بود که یکدفعه کور شدی و در صورتت یک‌جور شادی رهاشده نشست، یک‌جور نشاط آرام و بی‌نقص. پوست صورتت برق می‌زد و گوش‌ات انگار به موسیقی دیگری غیر از آنچه همه می‌شنیدیم بود. این حالت را خوب می‌شناسم. حالتی است که زن عاشقی دارد وقتی که به رختخواب مرد مورد علاقه‌اش می‌رود، حالت کرختی نرم و هوشیار بدن. همان جا فکر کردم همه زن‌ها ذاتا این حالت را می‌شناسند حتی اگر آن را سال‌های سال پنهان کنند و یا شانس این را نداشته باشند که اجرایش کنند، بعضی‌ها برای تمام عمر و تو به مدت شانزده سال.

شیوا! الان هم فردا وحشت دارم. این فردا را می‌شناسم. هیچ کدام از لحظه‌هایش برای من ساخته نشده است. مثل حوضی است که بعد از خالی شدن آبش، بلکه‌های زشت دیوارهایش بیرون می‌زند. اگر صادق بود می‌گفت پیشداوری نکن. می‌گفت آن تو، کارم شده بود توهّم جلوه دادن یقینی که می‌گفت فردا هم مثل امروز است. می‌گفت تمرین مناسبی برای زنده ماندن است.

ولی من نمی‌توانم. یک بار آن را تجربه کرده‌ام. یک بار در آن فردا زندگی کرده‌ام. عجیب است که تجربه چیزی از حساسیتم را کم نکرده، برعکس وحشتم را زیاد کرده است. درد کهنه‌ام را تازه کرده است.

همان فردا بود که جاوید گفت:

«بهتر است کتاب بخوانی. حالت را خوب می‌کند. برویم پایین چند تا کتاب بردار.» 

رویای تبت

نویسنده:
فریبا وفی
ناشر:
مرکز
قیمت:
47,200 تومان


فریبا وفی، رویای تبت ، چاپ بیست و  دوم ، نشر مرکز

دیدگاه ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این مقاله ثبت نشده است.

پرسش های متداول

نشر مرکز.

سال 1384 منتشر شده است.

برنده ی جایزه ی بهترین رمان سال 1385 از بنیاد گلشیری و تحسین شده هیئت داوران جایزه ی مهرگان ادب 1384 شده است.

مطالب پیشنهادی

رهش

رهش

برگرفته از کتاب "رهش" نوشته رضا امیرخانی، نشر افق

پارچه فروش عاشق

پارچه فروش عاشق

کتاب پارچه فروش عاشق نوشته محمد صالح علاء، نشر نیماژ

احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد

احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد

برگرفته از کتاب "احتیاط کنید سرتان به لوستر نخورد" نوشته‌ی رسول یونان، نشر ثالث

کتاب های پیشنهادی