کتاب افلاطون کنار بخاری
نویسنده: حسین پناهی
در کودکی...
در کودکی نمیدانستم که باید از زنده بودنم خوشحال باشم یا نباشم! چون هیچ موضعگیری خاصی در برابر زندگی نداشتم!
فارغ از قضاوتهای آرتیستیک در رنگين كمان حیات ذرهیی بودم که میدرخشیدم!
آن روزها میلیونها مشغلهی دلگرمکننده در پس انداز ذهن داشتم! از هیأت گلها گرفته تا مهندسی سگها از رنگ و فرم سنگها گرفته تا معمای بارانها و ابرها از سیاهی کلاغ گرفته تا سرخی گل انار. همه و همه دل مشغولیهای شیرین ساعات بیداریام بودند! به سماجت گاوها برای معاش زمین و زمان را میکاویدم و به سادگی بلدرچین سیر میشدم.
مطالب پیشنهادی
مرگ تدریجی معصومیت
مروری بر کتاب ناتور دشت (ناطور دشت) نوشتهی جی. دی. سلینجر
ماه؛ دوستی برای زمین
مروری بر کتاب کودک من ماه هستم نوشتهی استیسی مک آنلتی
خوشبخت شوید! این یک دستور است
مروری بر کتاب فرضیهی خوشبختی نوشتهی جاناتان هایت
کتاب های پیشنهادی