کتاب از روزگار رفته حکایت
نویسنده: ابراهیم گلستان
تصویر او در ذهن من امروزه از عکسیست از سالی که من یک ساله بودم. شال و عبا و زلف از زیر کلاهش تاب خورده رو به بالا، قد بلند و آن سبیل پهن پرپشت حنابسته، با آن نگاه مهربان تنبل انگار جلد پوک کنده بید کهنه. آن روز در یادم نماندهست، سیزده سالی پس از آن روز او مرد، سی سالی هم از مرگش گذشتهست، اما در این سی ساله هر باری که یادش باز از ذهنم گذشته ست با چهره آن عکس بودهست. در عکس من با خواهرانم در میان چند گلدانیم در پیش چشم اندازی از باغی که نقش روی پردهست، و خواهرانم هر سه تاشان با چادر و پیچه. من درکت و شلوار، با کلاه پوستی، و یک نظر قربانی و با لوله حرز جوادی که به روی سینهام آویخته. بابا که اسمش مشدی اصغر بود پشت سر من ایستاده است.
صفحه ۷
- نام کتاب: از روزگار رفته حکایت
- ناشر : بازتاب نگار
- تعداد صفحات: 79
- شابک: 9648223084
- شماره چاپ: 1
- سال چاپ: 1383
- موجودی : 3 عدد
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان کوتاه فارسی
-
امتیاز:
(1 نفر)
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
شهر و دیوارهای نامطمئن آن
معرفی کتاب شهر و دیوارهای نامطمئن آن، جدیدترین کتاب هاروکی موراکامی
ده زوج جنایی برتر در داستانها
نویسندگانی از جیمز کین تا پاتریشیا های اسمیت نشان میدهند که چگونه شرکای جنایت میتوانند واقعاً بدترین چیزها را در یکدیگر به وجود آورند
چارلز دیکنز و بچههای خیابانی لندن
معرفی کوتاه کتاب کودک چارلز دیکنز و بچههای خیابانی لندن نوشتهی آندرآ وارن
کتاب های پیشنهادی