کتاب شب های چهارشنبه
نویسنده: آذردخت بهرامی
روی دستهایت نگاه میکنی؟ خُب، باشد. نبض این دستهای کشیده و رنگپریده حتی با آن رگها هنوز میزند و چه تند هم میزند. چشمهایت نگران در چشمخانه میگردند. میپرسم: برای همیشه رفت؟ سکوت میکنی و بعد به ناچار سر تکان میدهی. میگویم: میدانم. و میدانم چرا این پیراهن را به تن کردهای؛ پیراهن بلند مشکی که آن چشمهای طوسی را طوسیتر میکند و انبوه موهای جوگندمی را. خواستنی شدهای. شانه نینداز، راست میگویم. نگاه سردت به جلو خیره شده. مطمئنم موجهای آرام دریا را نمیبینی و فشار بند کفشهای پاشنه بلندت را که به سختی روی شنهای ساحل قرار میگیرند، حس نمیکنی. حتی شاید تا به حال زیر قوزک پای راستت هم یک تاول زده باشد، روی تاولهای خشکشدهی قبلی. راحت باش، راحت تکیه کن و به این فکر نکن که ای کاش یکی از این تاولها غدهای میشد و غده بزرگ و بزرگتر میشد و تو را خیلی زود از پا درمیآورد؛ درست مثل پسر دهسالهات.
صفحه 48
- نام کتاب: شب های چهارشنبه
- ناشر : چشمه
- تعداد صفحات: 86
- شابک: 9789643622770
- شماره چاپ: 5
- سال چاپ: 1391
- نوع جلد: شمیز
- دسته بندی: داستان فارسی
- امتیاز: امتیازی ثبت نشده
دیدگاهها
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مطالب پیشنهادی
سهشنبههای ناب
مروری بر کتاب سه شنبهها با موری نوشتهی میچ آلبوم
آدمی برای زیستن باید قدرت آن را داشته باشد که...
بخشی از کتاب درسهای نیچه برای زندگی اثر جان آرمسترانگ
«تازه راه افتاده بودم، پروست هنوز زنده بود.»
مروری بر کتاب خوشیها و روزها نوشتهی مارسل پروست
کتاب های پیشنهادی