کتاب جاسوس | نشر شمشاد

نویسنده: پائولو كوئلیو

چشم بسته دنبالش رفتم چون می دانستم اگر با غریبه ها قاطی شوم، جایم امن تر است. خیلی زود متوجه شدم که اطرافم را کولی ها گرفته اند و نا خود آگاه کیفم را به بدن چسباندم. ترس در چشمانشان مشهود بود اما به نظر نمی رسید تسلیم این ترس شده باشند، مثل این که عادت داشتند برای مخفی کردن حالتشان نقاب به چهره بزنند. حلقه زده بودند، دست می زدند و سه زن وسط حلقه می رقصیدند.

مردی که مرا به جمعشان دعوت کرده بود، پرسید :«تو هم دوست داری برقصی؟»

صفحه ۱۰۵

متاسفانه این کتاب موجود نیست

کتاب جاسوس | نشر شمشاد

متاسفانه این کتاب موجود نیست

دیدگاه‌ها

در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.

مطالب پیشنهادی

مرگ تدریجی معصومیت

مروری بر کتاب ناتور دشت (ناطور دشت) نوشته‌ی جی. دی. سلینجر

نوستالژیا

معرفی کتاب آدم اول نوشته‌ی آلبر کامو

ماجراجویی در سفر زندگی

مروری بر کتاب پسرک، موش‌ کور، روباه و اسب نوشته‌ی چارلی مکسی

کتاب های پیشنهادی