
ما، نسلی که زیر سایه ی جنگ در صف نان و شیر و پنیر کوپنی و موشک باران بزرگ شدیم، بر حسب جبر جغرافیا و زمان، انسان های نازپرورده و خوشگذرانی نیستیم. عمر سی و چند ساله ی تقریبا همیشه در برهه ی حساس کنونی گذشته است و هیچ گاه برای ما فرش قرمزی پهن نشد و خوش آمدی نشنیدیم. از کودکی مان که باید برای سوار شدن تاب و سرسره در صف می ایستادیم تا مدرسه رفتنی که در مدارس چند شیفته و میزهای چند نفره سپری شد، و تحصیل در دانشگاه، که با کنکوری مواجه بودیم که از هر سی و چند یکی در دانشگاه دولتی قبول می شد.
در حال حاضر دیدگاهی برای این کتاب ثبت نشده است.
مقالات پیشنهادی
مجلههای پیشنهادی
دیدگاه خود را با ما به اشتراک بزارید