
کتاب یک محاکمه
در روسیه، مردم، حداقل توی کتابها، همیشه سرگرم اعتماد به هماند؛ تمام طول شبها را مشغول ریختن جان و چایاند، یکی برای دیگری؛ در سیسیل همین که شب فرومیافتد، هر کسی در خانه سنگر میگیرد. منهای تابستان، چرا که در آن هنگام، با گرمای بیش از حد، شب بیش و کم به روز تبدیل شده.
تمام اینها از نوع خود خوفناک به نظر میرسد، خشک و خالی، ملالانگیز. جانی در آن نیست، فرهنگی در آنجا نیست. حتا یک آدم با فرهنگ در آنجا نیست. اگر هم بوده باشد مدتی است که از آنجا فرار کرده. نتوانسته دوام بیاورد.
صفحه 30


چگونه یک داستان کودکانه میتواند شکارچیان را به فکر فرو ببرد؟
معرفی کتاب کودک من یک گوزن بودم نوشتهی احمد اکبرپور

همهفنحریفی که زندگی را برای زندگی ترجمه کرد
خشایار دیهیمی: مروری بر زندگی و آثار

زن در حاشیه تاریخ یا قلب روایت؟ تحلیل جنسیت در تاریخ ایران
مروری بر کتاب چرا شد محو از یاد تو نامم؟ نوشتهی افسانه نجمآبادی