کتاب پپ گواردیولا
پیروزی به عبارت دیگر
پپ گواردیولا این گونه بود: ترکیبی از جسارت و نبوغ. افراد کمی وجود داشتند که بتوانند نقش مدیریت نظارت بر کل برنامههای آکادمی را رد کنند، آنهم در ازای تقاضای فرصتی برای تمرین دادن به یک تیم ذخیرهی شکست خورده.
دوستانش وقتی شنیده بودند که آن عصر چه اتفاقاتی افتاده، مدام از او میپرسیدند: «واقعاً میدونی داری خودتُ درگیر چه چیزی میکنی؟ چهار دسته پایینتر. مزخرفه. این هیچ ارتباطی با فوتبالی که تو میدونی نداره. اصلاً مسیر راحتی نیست، پر از دستاندازه! واقعاً مطمئنی میخوای این کارو بکنی؟» بله او واقعاً مطمئن بود. جوابش این بود: «من فقط میخوام مربی باشم.» دیوید تروبا اینطور نوشت: «پپ همیشه شفاف بود و معتقد بود که زندگی پر از ریسک و خطاست اما خطاهای خودت، نه دیگران.»
صفحه ۱۲۱
چگونه یک داستان کودکانه میتواند شکارچیان را به فکر فرو ببرد؟
معرفی کتاب کودک من یک گوزن بودم نوشتهی احمد اکبرپور
کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند
کجا میاندیشی؟
معرفی کتاب نزدیک ایده، گردآورندگان زیمونه یونگ و یانا مارلنه مادر