
کتاب پرستوهای کابل
مسرت با خود میگوید زندگی چیزی جز روند فرسایشِ مدام نیست؛ چه از خودت غافل شوی و چه هوای خودت را داشته باشی، فرقی نمیکند. حقیقت این است که هر تولدی مرگی در پی دارد؛ این قاعده تخطی ناپذیر است. اگر آدم مختار باشد، شاید دلش بخواهد هزار سال زندگی کند؛ اما اراده آدم هرگز نمیتواند خود را تحمیل کند و هوش و حواس آدم هر قدر هم که خوب کار کند، نمیتواند زانو هایش را استوار نگه دارد. مصیبت اصلی زندگی انسان از این نکته ناشی میشود که هیچ کس نمیتواند از نا امید کننده ترن امیال چشم بپوشد که همین مصبب اصلی بدبختی های ماست.
صفحه135


وهمآلود و خیالی؛ مانند گربههای آدمخوار
مروری بر کتاب گربههای آدمخوار نوشتهی هاروکی موراکامی

نجاری که نمیسازد، خیاطی که نمیدوزد
نگاهی کوتاه بر کتاب خیابان میگل نوشتهی وی. اس. نایپل

«چون هرگز از رفتن بازت نداشتهام، تا ابد برایم بازماندهای.»
مروری بر کتاب دفترهای مالده لائوریس بریگه اثر راینر ماریا ریلکه