
کتاب وزارت درد
در قطارها و ایستگاهها زبان تنهایی را خوب یاد گرفتم. من، منِ سرگردان و بیهدف بهزودی دریافتم که تنها نیستم. گاهی در حالیکه روی سکوی ایستگاه ایستاده بودم رو به همسفری میکردم که مثل من میتوانست تابلوی کامپیوتری ساعت ورود و خروج قطارها را ببیند و میپرسیدم:«ببخشید، قطار بعدی عازم روتردام است، اینطور نیست؟»
«متأسفم، نمیدانم.»
«خودتان عازم کجا هستید؟»
«من؟ روتردام.»
صفحه ۳۹


معمایی تصویری درباره آنچه ما را انسان میکند
معرفی کتاب کودک آنچه ما را انسان میکند نوشته ویکتور دی ا سانتوس

کتابهایی با حالوهوای سریال «جداسازی»
سریال «جداسازی» را نمیتوانید از ذهنتان خارج کنید؟ این کتابها حالوهوای پیچیده و تاریک آن را بازآفرینی میکنند

مادران و دختران
معرفی کتاب به وقت شب نوشتهی لودمیلا پتروشفسکایا