کتاب همه می میرند
قبل از خرید کتاب همه می میرند بخوانید
کتاب همه می میرند (All Men Are Mortal)، یکی از مشهورترین و مهمترین رمانهای فیلسوف و نویسنده بزرگ فرانسوی، سیمون دوبووار است. کتاب همه می میرند که با ترجمه روان مهدی سحابی به فارسی برگردانده شده، کاوشی عمیق در مفاهیم جاودانگی، معنای زندگی، تاریخ و عشق است. دوبووار در کتاب همه می میرند، داستان زنی جاهطلب را با سرنوشت مردی که به زندگی ابدی محکوم شده، گره میزند تا یکی از اساسیترین پرسشهای بشری را مطرح کند: اگر انسان نامیرا بود، زندگی چه معنایی داشت؟
خلاصه کتاب
داستان با معرفی رژین، یک بازیگر تئاتر با استعداد و جاهطلب آغاز میشود که از ماهیت فانی و زودگذر شهرت خود در عذاب است و آرزوی جاودانگی دارد. زندگی او زمانی دگرگون میشود که با مردی مرموز و گوشهگیر به نام رایموند فوسکا در هتل محل اقامتش روبرو میشود؛ مردی که گویی خارج از زمان زندگی میکند و به همه چیز بیاعتناست. کنجکاوی رژین او را به سمت فوسکا میکشاند و به زودی راز هولناک او را کشف میکند: فوسکا نامیرا است و قرنهاست که زندگی میکند. بخش اصلی کتاب همه می میرند به روایت سرگذشت فوسکا از قرن سیزدهم تا به امروز اختصاص دارد؛ روایتی از جنگها، عشقها و فقدانهایی که در طول قرنها تجربه کرده و به پوچی رسیده است.
موضوع کتاب
کتاب همه می میرند یک رمان عمیقاً فلسفی با رویکردی اگزیستانسیالیستی است. دوبووار از طریق تضاد میان رژین (انسان فانی در جستجوی جاودانگی) و فوسکا (انسان نامیرا در حسرت مرگ)، این ایده را مطرح میکند که این «مرگ» است که به زندگی انسان معنا، ارزش و انگیزه میبخشد. بدون وجود مرگ، تمام تلاشها، عشقها و دستاوردها در گذر زمان بیاهمیت میشوند. کتاب همه می میرند همچنین به مفاهیمی چون تاریخ، قدرت، خاطره و تنهایی انسان در گستره بیکران زمان میپردازد و نشان میدهد که چگونه جاودانگی میتواند به سنگینترین مجازات تبدیل شود.
درباره نویسنده
سیمون دوبووار (۱۹۰۸ - ۱۹۸۶) فیلسوف، نویسنده و فعال فمینیست فرانسوی و یکی از برجستهترین چهرههای روشنفکری قرن بیستم بود. او که دوست و همکار ژان پل سارتر بود، با آثار تحقیقی و ادبی خود تأثیری عمیق بر جنبشهای اجتماعی گذاشت. دوبووار در سال ۱۹۵۴ برنده جایزه معتبر گنکور شد و در سال ۱۹۷۸ نیز نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات بود. کتاب همه می میرند به عنوان یکی از مهمترین رمانهای او، بازتابی از دغدغههای فلسفی و اگزیستانسیالیستی اوست.
آغازی بر یک رمان فلسفی
فصل ابتدایی کتاب همه می میرند به بهترین شکل شخصیت رژین و دغدغههای درونی او را به نمایش میگذارد. خواننده با بازیگری روبرو میشود که در اوج موفقیت، احساس پوچی میکند و از اینکه رقیبش، فلورانس، توجه دیگران را به خود جلب کرده، در عذاب است. او در گفتگویی با خود آرزو میکند: «مجبورشان خواهم کرد که چنان مرا دوست بدارند که هر حرکتم برایشان مقدس باشد.». این عطش برای جاودانگی، زمینه را برای مواجهه سرنوشتساز او با رایموند فوسکا، مردی که به شکل مرموزی در باغچه هتل نشسته و گویی از جهان جداست، فراهم میکند.