
کتاب متغیر منصور
از نوک درخت خوشش می آید. هی تندی می رسد بالا، هی تندی می افتد زمین. آن قدر این را دوست دارد که نگو. داداشی همه اش صداش می کند: ((فینقیلی بادوم)) صدبار به داداشی گفته که فینقیلی نیست بادوم هم نیست. بادوم را دوست دارد بخورد،ولی نمی خواهد بادوم باشد.
صفحه 40


غربت، تنهایی و شکوه (بخش سوم- آثار: فیلمنامهها و پژوهشها)
مروری بر فیلمنامهها و پژوهشهای بهرام بیضایی

«یعنی مِهرم حلال، جانم آزاد!»
بخشی از کتاب «آداب دنیا» اثر یعقوب یادعلی

کدام رمان یا زندگینامه مرا آمادهی مادر شدن میکند؟
فرانچسکا سگال زندگینامه و رمانهایی دربارهی تجربهی مادر شدن معرفی میکند