کتاب شب های روشن
یک داستان عاشقانه از خاطرات یک رویاپرداز
قبل از خرید کتاب شب های روشن بخوانید
در شبهای بیخوابی پترزبورگ، جایی که روشنایی غروب تا سپیده ادامه دارد، آیا میتوان همنفسی یافت که پای درد دل رؤیاپردازی تنها بنشیند؟ شب های روشن (Belye Nochi)، داستان عاشقانهای از فیودور داستایفسکی، روایتی از اشتیاق، تنهایی و لحظهای زودگذر از خوشبختی در دل رؤیاهاست.
درباره کتاب شب های روشن
این «داستان عاشقانه از خاطرات یک رؤیاپرداز» شرح آشنایی کوتاه جوانی تنها و خیالپرداز با دختری گریان در کنار آبراهی در پترزبورگ، طی شبهای روشن (سفید) تابستان است. این اثر کوتاه که از کارهای اولیهی داستایفسکی محسوب میشود، پژواک نالهی دو جان مهرجوست که برای لحظاتی کوتاه راهی به سوی هم میجویند. ترجمهی فارسی این اثر توسط سروش حبیبی انجام شده و انتشارات ماهی آن را منتشر کرده است. این ترجمه تا سال ۱۴۰۴ بیش از ۱۳۵ بار تجدید چاپ شده است.
خواندن کتاب شب های روشن به چه کسانی پیشنهاد میشود؟
علاقهمندان به ادبیات کلاسیک روسیه و آثار داستایفسکی
خوانندگان نوولاها (داستانهای بلند) و عاشقانههای لطیف و تأملبرانگیز
کسانی که به داستانهایی با مضامین تنهایی، رؤیاپردازی و عشق ناکام علاقهمندند
دوستداران ترجمههای سروش حبیبی
معرفی نویسنده: فیودور داستایفسکی
فیودور داستایفسکی (۱۸۲۱-۱۸۸۱)، از مهم ترین رماننویسان تاریخ ادبیات روسیه و جهان است که آثارش به دلیل کاوشهای عمیق روانشناختی و فلسفی شهرت دارند. «شبهای روشن» گرچه اثری کوتاه و مربوط به دوران جوانی اوست، اما بازتابدهندهی بسیاری از مضامین کلیدی آثار بعدی او مانند تنهایی و جستجوی معناست.
جملات کتاب شب های روشن
از سخن مترجم (سروش حبیبی):
«شبهای روشن عنوان این گوهر شبچراغی که داستایفسکی در دست ما نهاده... شبهای روشن دو فریاد اشتیاق است که طی چند شب در هم بافته شده است. پژواک نالهی دو جان مهرجوست که در کنار هم روی نیمکتی به ناله درآمدهاند و راهی به سوی هم میجویند... داستان شرح اشتیاق جوانی رؤیاپرور است که تنهاست و تشنهی همنفسی با دمسازی. بینوا چنان سرگشته است و با حرمان دست به گریبان که در دیوارها و در و پنجرهی خانههای شهر دوست میجوید و با آنها راز دل میگوید.»
«اوقاتتان تلخ نشود! خنده من برای این است که میبینم شما دشمن خودتانید. چون اگر سعی می کردید شاید موفق می شدید. بله، حتی در خیابان... آدم هر قدر کار را آسان بگیرد بهتر است... هیچ زن شریفی نیست که نتواند خود را حاضر کند که این دو کلمه را، که شما با این فروتنی از او می خواهید، از شما دریغ کند، مگر این که بی شعور باشد یا درست در آن ساعت اوقاتش تلخ باشد...ولی خوب، شاید هم من اشتباه می کنم. من خوب می دانم که مردم چه جورند.»