
کتاب در جست و جوی یک پیوند
روز قبل از جشن عروسی برای اف. جازمین شبیه هیچکدام از روزهای دیگر نبود. شنبه بود که به مرکز شهر رفت و ناگهان بعد از تابستانی که درهایش به روی جهان بسته مانده و شهر پیش رویش گشوده شده بود و برای اولین بار احساس تعلق میکرد. اف. جازمین میان خودش و هرآنچه میدید پیوندی احساس میکرد، و در آن شنبه مثل عضوی جدید در شهر پرسه زد، مثل ملکهای خیابانها را زیر پاگذاشت و همه جا با همه گرم گرفت. آن روز روزی بود که، از اولین دقایقش، دیگـر خودش را جدا از جهان نمیدید و یکباره احساس کرده بود که بخشی از آن است. طبعاً اتفاقات زیادی هـم افتاد که هیچکدامشان اف. جازمین را متعجب نکرد و، دست کم تا لحظه آخر، همه چیز به طور سحرآمیزی طبیعی بود.
صفحه ۹۵


درختی که زندگی زهزه را تغییر داد!
معرفی کتاب کودک درخت زیبای من نوشتهی ژوزه مائورو ده واسکونسلوس

فکر نکنی مثل زن قهرمان ایبسنیام
معرفی کتاب واقعی چیست؟ نوشتهی جورجو آگامبن

لافکادیو: شیری که گلولهها را با سوالات بزرگتر جواب داد!
معرفی کتاب کودک لافکادیو، شیری که جواب گلوله را با گلوله داد نوشتهی شل سیلوراستاین