
کتاب داستان دوست من
(کنولپ)
پیش از بهار
در آغاز دههی نود بود که رفیق ما كنولپ ناچار چند هفتهای در بیمارستانی ویژهی بینوایان بستری شد و در اواسط فوریه، در سرمایی سنگ شکاف، از بیمارستان مرخصش کردند. بیداد سرما چنان بود که پس از چند روز رها گردی دوباره تب گریبانش را گرفت و به فکر جستن جایی برای استراحت و بهبود افتاد. او هرگز از بابت دوست کمبودی نداشت و در آن صفحات تقریباً در هر شهرکی که میخواست میتوانست دری بیابد که دست دوستی آن را به رویش بگشاید. اما او آدم آزادهای بود و عزت نفسش اجازه نمیداد از مهمان نوازی دوستان جز در وقت درماندگی سود جوید و به این سبب مهمان کردنش اسباب مباهات میزبان میبود.
صفحه ۹


بچه ها چگونه زمان را درک میکنند؟
معرفی کتاب سفر در زمان با یک همستر نوشتهی راس ولفورد

وقتی ساداکو هزاران قلب را روشن کرد
معرفی کتاب کودک ساداکو و هزار درنای کاغذی نوشتهی النور کوئر

چگونه زنان پیشرو تاریخ ایران را تغییر دادند؟
معرفی کتاب زنان پیشرو (داستانهایی برای دختران ایران) نوشتهی الهام نظری و گلچهره سهراب