
کتاب خواب عموجان
از آن جا شروع می کنم که خدا می داند شاهزاده «کاف» چقدر پیر بود و با نگاه کردن به او بی اختیار این فکر به ذهن آدم خطور می کرد که همین الان فرو می ریزد و از هم میباشد، از بس پوسیده بود یا بهتر است بگویم فرسوده شده بود. در مارد اسوف همیشه افسانه های خیلی عجیب و غریب و تخیلی راجع به او تعریف میکردند. حتی میگفتند پیرمرد عقلش را از دست داده. به نظر مردم از همه عجیب تر این بود که ملاکی با چهار هزار رعیت و از خانواده ای سرشناس و با اصل و نسب، که اگر میخواست میتوانست بر استاندار و فرماندار تسلط زیادی داشته باشد، همچون زاهدی تارک دنیا، در ملک باشکوه و مجلل خود تک و تنها زندگی میکند
صفحه 13


وقتی دست علم هم به گناه آلوده میشود!
معرفی نمایشنامهی خیانت اینشتین نوشتهی اریک امانوئل اشمیت

چطور جین آستین به هشام مطر در یادگیری انگلیسی کمک کرد؟
مصاحبه با هشام مطر، رماننویس و روزنامهنگار اهل لیبی

چه کسی در شب بیدار است؟
معرفی کتاب کودک شبها که ما میخوابیم؛ در شهر چه کسانی بیدارند و چه کارهایی انجام میدهند؟ نوشتهی پالی فِیبر