
کتاب جماعت گرایی
هنوز دغدغه فقر و نابرابری واقعی است، هنوز مطالبه عدالت و دموکراسی جدی است، هنوز نئولیبرالیسم منفور است و هنوز طبقه مهم است. از این رو، تلاش نظری و عملی برای جست و جوی راه مناسب برای فاصله گرفتن از دنیای سراسر نابرابر و تبعیض آلود و گشایش چشم انداز امید به آینده ای عادلانه تر، دموکراتیک تر و برابرتر مسئولیتی انسانی است. اینکه ابعاد نابرابری از مقوله ای کاملاً اقتصادی به تمامی حوزه های زندگی از جمله جنسيت، قومیت، تبار، هویت و امثال آن گسترش یافته، به معنای آن نیست که نابرابری طبقاتی را نادیده گیریم یا آن را امری غیر واقعی و ذهنی قلمداد کنیم. چرا که اکثریت مردم فرودست باید جایگاه طبقاتی شان را بر دوش خود حمل کنند و نابرابری را در سیر از منزلت اجتماعی تا طبقه اجتماعی تحمل کنند. این فرماسیونهای اجتماعی هرگز توجیه کننده بی عدالتی برای فرودستان نیست.
هر دو سوی چپ و راست اغلب نسبی گرا شده اند. دیگر نه دست نامرئی و بازار آزاد رنگ و حنایی دارد و نه کسی به فکر دولت اقتدارگرای سوسیالیستی است. اما در این میان نئولیبرالیسم به مثابه یک کلاهبرداری منفعت طلبانه بر فضیلت نابرابری اصرار می ورزد و وعده بهبود وضعیت طبقه متوسط و فقیر را از طریق ریزش قطرات ثروت حاصل از رانت جویی انحصار، سفته بازی و استثمار دیگران در سطح ملی و جهانی میدهد. عصاره این رویکرد جمله قصار «هایک» است در سفر به شیلی پینوشه: «شخصاً دیکتاتوری لیبرال را به دولتی دموکراتیک ترجیح می دهم.»
جماعت گرایی بدیلی است برای رهایی از این اندیشه و نظام سراسر ناعادلانه و منحط که جز تخریب محیط زیست، بیکاری مزمن و فقیرتر شدن فقرا ارمغانی برای جامعه انسانی نداشته است. برخلاف نظر لیبرال ها تلاش برای جامعه ای برابرتر هم مولد است و هم اخلاقی.


«هوش مصنوعی در دستکاری احساسات خیلی خوب خواهد شد.»
مصاحبه با کازوئو ایشی گورو، در بیستمین سالگرد انتشار رمان هرگز مرا رها نکن

تو نمیدونی چهقدر شجاعت میخواد!
معرفی کتاب کودک هوت و الیو: شجاع بهجای دو نفر نوشتهی جاناتان دی واس

تضاد هویت و توتالیتاریسم در رمان 1979
معرفی کتاب 1979 نوشتهی کریستیان کراخت